مردی مصری به نام فوطیفار که “سردار افواج خاصه” فرعون بود یوسف را از اسماعیلیان خریداری کرد و از آنجا که فوطیفار متوجه شد یوسف همیشه مورد محبت و توجه خداوند است , تمام امور خانه و زندگی خود را به او سپرد.

همسر فوطیفار از یوسف تقاضای همخوابگی کرد, اما یوسف نمی خواست به اعتماد اربابش خیانت کند و بنابراین از همسر فوطیفار گریخت اما جامه اش در دست وی باقی ماند. همسر فوطیفار نیز ادعا کرد که یوسف قصد همخوابگی با او را داشته و چون او به صدای بلند اعتراض کرده یوسف گریخته و جامه اش را جا گذاشته. ارباب یوسف عصبانی شد و یوسف را در زندانی که محل نگهداری اسیران پادشاه بود بست. اما در زندان نیز داروغه از کردار یوسف خوشش آمد و زندانیان را به دست یوسف سپرد.

نکته جالب در مورد برده داری در دوران فراعنه است. یوسف تعجب و اعتراضی به برده بودن ندارد و گوش به فرمان اربابش می سپارد. نکته دوم این است که فوطیفار یوسف را با این که برده بود و قصد همخوابکی با همسر او را داشت نکشت و شکنجه نکرد. این خلاف کاری است که پسران یعقوب در باب سی وچهارم کردند و به مجازات همخوابگی مردی با خواهرشان -با این که مرد خواستگار خواهر بود- او و تمام مردان قبیله اش را کشتند.

موضوع دیگر این که من در این باب هنوز ذکری از نام “زلیخا” نمی بینم. بنابراین نام او یا در باب های آتی و یا در متون دیگر ذکر شده است.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار