یکی از داستان های بسیار معروف تورات از این باب شکل می گیره. چنانچه پیداست یوسف پیش پدرش بعقوب (یا اسراییل) بسیار عزیز بوده. یوسف در رویا بینی و تفسیرش هم بسیار ورزیده بوده. دو مرتبه خواب هایی می بینه که تعبیرش این هست که از تمام برادرانش والاتر می شه و برادرانش و پدر و مادرش بر وی تعظیم می کنند. برادران بر او حسادت می کنند و زمانی که پدرش یوسف رو در پی برادرانش می فرسته که برای چوپانی رفته بودند برادران فرصت رو مغتنم می شمارند و تصمیم به کشتن یوسف میگیرند. ریوبین یکی از برادران وساطت می کنه و برادران رو راضی می کنه که  یوسف رو در چاه  بیندازند به امید این که در فرصت مقتضی یوسف رو نجات بده. برادران می پذیرند و یوسف رو در چاهی خالی و بی آب می اندازند و به صرف غذا می نشینند. قافله ی اسماعیلیان می رسد و یهودا یکی دیگر از برادران پیشنهاد می کند به جای کشتن برادر او را به اسمعیلیان بفروشند. بنابراین یوسف به اسمعیلیان که قصد بردن مال التجاره اشان به مصر را داشتند به بیست سکه نقره فروخته می شود. ریوبین برای نجات برادر به سر چاه باز می گردد و برادر را نمی بیند و جامه چاک می زند و از برادران سراغ یوسف را می گیرد. برادران ردای یوسف را به خون بز آغشته می کنند و نزد پدر (یعقوب) برده و می گویند یوسف دریده شده. یعقوب هم پلاس بر تن می کند و ماتم می گیرد. یوسف در مصر به فوطیفار که خواجه فرعون و سردار افواج بود فروخته می شود.

حسادت برادران و تبعیض پدر (پیر و پیامبر) میان پسران و استعداد و قابلیت های یوسف که بستر را برای این داستان فراهم می کند جالب است. رویاهای صادقه یا ضمیر ناخود آگاه و یا حس جاه طلبی یوسف و اعتقاد او به خودش برای من جذاب هستند. فکر می کنم این داستان بیش از هر چیز باید از نظر روانشناسی جالب باشد. انچه که برای من معماست عدم دانش یعقوب بر زنده بودن پسر است علیرغم پیامبر بودنش وعلم بر عالم غیب و وقوف بر وقایع آینده.

شخصیت جذاب این داستان برای من ریوبین هست. مسلما یوسف شخصیت مثبت داستان است. از دید مذهبی اگر نگاه کنیم مجازاتی بهتر از گم شدن یوسف برای یعقوب که عنوان نخست زادگی را از برادرش عیسو دزدید نمی شود در نظر گرفت.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار