قفس آر اف!!

Posted by کت بالو on October 21st, 2003

به خدمتتون عرض شود که نیمی از عمر کاری بنده در یه جایی می گذره به نام قفس آر اف.
اونجا یه جاییه که سیگنال های خارج رو راه نمی دیم و خودمون هر چی سیگنال عشقمونه درست می کنیم و می گذاریم روی آنتن و تست ها رو انجام می دیم.
تنها مشکلات این قفس اینه که فضاش کوچکه: حدود 2در 3 متره,
همه دیوارهاش فلزی است.
پنجره به فضای آزاد نداره. اصلا تنها پنجره هایی که داره یه سری پنجره های تار هستند که باید نسبت به سیگنال مقاوم باشند.
درش خیلی محکمه و من همیشه باید دودستی بهش آویزون بشم که بسته بشه.
تهویه هواش خوب نیست. اقا هنری قراره تا یه ماه دیگه ترتیب کار رو بده.
تازه خیلی ها هم اصلا ازش خوششون نمیاد.
هر وقت هم بازدید کننده داریم آقا هنری از پشت پنجره های تار من رو به زور نشونشون می ده و می گه :This is our lady in the cage!!!
هم من و هم ژولیت و هم مارتین اگه سه روز پشت سرهم توش کار کنیم آخر سه روز افسردگی شدید پیدا می کنیم!!!
دلتون برام کباب شد؟
اصلا نوشتم که همین اتفاق بیفته. وگرنه من که حالم خوبه. حالا اگه شما می خواین به خاطر شرایط کاری من غصه بخورین با خودتونه. تازه به خاطر کارم پول می گیرم. یه دستگاه یه میلیون دلاری هم گرفته اندو گذاشته اند اونجا که من کشفش کنم!! به این آقا جیمی گفتم جیمی جون این یه میلیون رو بده به خودم, همه کارهای این دستگاهه رو به علاوه پشتک وارو خودم برات می کنم, قبول نکرد.
اما وقتی توی این قفس هستم فکر می کنم به یه عده زندانی های بیچاره و می فهمم که چرا خدای نکرده زندون رفتن آدم رو اینقدر تکیده و اذیت می کنه. خدا کنه این اتفاق های بد برای هیچ کس نیفته. خدا کنه هیچ کس هیچ وقت کار بدی نکنه که زندان بره.
تازه وضع من اصلا بد که نیست هیچی, عالی هم هست. توی اون قفس کاری رو می کنم که دوست دارم. گیرم که یه کم جاش دلگیرباشه عوضش هر وقت حوصله ام سربره می رم بالا سر میز خودم می شینم و با جی مین و دیوید و مارتین و ژولیت و وینیفرد و هانگ می گم و می خندم.ای میل هایی که برام می رسه رو باز می کنم و اگه از کسانی باشه که دوستشون دارم هزار بار می خونم و می خونم و باز هم منتظر بعدی هاش می مونم. وبلاگ دوستام رو می خونم و گاهی هم آپدیت می کنم. اونوقت هر دوهفته یه بارهم یه مقدار پول به حسابم واریز می شه. تلفن و اگه دلم بخواد موزیک هم اونجا دارم. جی مین که حوصله اش سر می ره و می ره تیم هورتون اداره مون قهوه بخره بعدش میاد یه سر به من می زنه. هنری هروقت رد می شه صدام می کنه و چاق سلامتی می کنیم. کلی هم به ملت کمک می کنم که به همدیگه وصل بشند!!! اما بیچاره کسانی که زندانی هستند هیچ کدوم از این امکانات رو ندارن.
خلاصه کنم بیچاره ها دل خوش ندارند.
هیچی دیگه. از این به بعد همینم مونده که در طول روز غصه همه زندانی های دنیا رو هم بخورم.
نگران این دخترکی که دزدیده شده هم هستم. نه سالشه طفلکی.به نظرم از اتاق خوابش توی خونه دزدیده انش. یعنی اون هم الان زندانیه؟ بدترش اینه که می ترسم از این که آزاد شده باشه. می فهمین چی می گم که.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار

استراحت

Posted by کت بالو on October 19th, 2003

کمی خسته و درگیر ذهنی هستم.
می خواستم کاری رو بکنم که فهمیدم آمادگی اش رو ندارم.
وبلاگم داره خیلی وقتم رو می گیره.
نیاز به استراحت دارم.
تامدتی چیزی نخواهم نوشت.
اما حتما دوباره برمی گردم. وقتی خستگی هام تموم بشه حتما برمی گردم.
چون که:
دوستتون دارم,
.
.
خوش بگذره, به امید دیدار

خداراشکر

Posted by کت بالو on October 18th, 2003

بسیار سالم هستم, خدا را شکر
دست و پایم کاملا درست کار می کند, خدا را شکر
از دستگاه هاضمه و تنفسی ام بسیار راضی هستم, خدارا شکر
عمل دفع و عمل بلع را هم بسیار عالی انجام می دهم, خدا را شکر
موهای سرم خوب و پوستم بسیار صاف و عالی است, خدا را شکر
فشار خونم عالی و به اندازه است, خدا را شکر
چشم و گوش و زبانم هم بسیار دقیق و سرحال هستند, خدارا شکر
حتی ناخن های دست و پایم از بهترین انواع ناخن هستند, خدا را شکر
فقط
ایراد کار این است که همه این اعضا مدتی است به جای این که از مغزم فرمان بگیرند به قلبم سوئیچ شده اند.
چاره چیست دیگر, هر کسی در بدن خود ایرادی دارد.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار

ستایش

Posted by کت بالو on October 17th, 2003

معانی همه واژه ها
در تو دوباره نو شد
احساس
بی دعوت من به خلوت من پاگذاشت
احساسم دیگر
با تو تعریف می شود
و من احساس سیالی را دارم
در بی نهایت حس عشق
و در بی نهایت حس گناه
کاش به اندازه تو سرشار بودم
کاش مثل تو می دانستم
همه معانی را
همه تعاریف را
کاش می توانستم
احساسم را کلمه کنم
کاش شاعر بودم
ای یگانه ی من
ای تعریف دوباره ی زندگی
به من زندگی را بیاموز
به من سرشار شدن را
بخشیدن را
دانستن را بیاموز
ای نهایت من
به من
تو بودن را بیاموز

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار

دخترك

Posted by کت بالو on October 17th, 2003

يه دختركي تازه كشف شده.
امروز خيلي روز خوبي براش نبوده. اما تصميم گرفته كه بقيه امروزش رو خيلي خوب ادامه بده.
كار خيلي داره بهش فشار مياره و احساس مي كنه كه خيلي از همه دنيا عقب مونده.
حالا دختركه داره سعي مي كنه از تمام قواش استفاده كنه و جلو بره و دنيا رو بگيره
آرزوهاي بزرگ…..
قصه ما به سر رسيد, كلاغه به خونه اش نرسيد.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

خرناسه

Posted by کت بالو on October 17th, 2003

اين جريان خرناسه كه مامان نيلو نوشته خيلي بامزه است.
ما هم همين تجربه ها رو داريم.
يه شب گل اقا خوابيده بود و من هنوز خوابم نبرده بود كه ديدم يكي داره حرف مي زنه: “حالا بايد ديد دولت جمهوري اسلامي چكار مي كنه.”
بله درست فهميدين, گل آقاي ما بود كه توي خواب حرف مي زد!!! حالا چرا خواب دولت جمهوري اسلامي رو مي ديد از خودش بپرسين.
خدا رو شكر من عادت توي خواب حرف زدن ندارم وگرنه كله گل آقا تمام و كمال مي رفت.
من هم عاشق خرناس كشيدن كساني كه دوستشون دارم هستم. چي بهتر از اين.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميدديدار

Bluetooth

Posted by کت بالو on October 16th, 2003

لعیا جونم
این بلو توت که می بینی در چند تا کلام ساده اینطوری تعریف می شه:
یه ارتباط بیسیم بین هر دو چیزی که این استاندارد رو پشتیبانی کنن ممکن می کنه. اگه من و تو هم این استاندارد رو داشته باشیم میتونیم یه کارت قورت بدیم و با هم دیگه ارتباط بلو توت برقرار کنیم.
روی فرکانس 2.4 مگاهرتز کار می کنه.
مثال های ساده اش برقراری ارتباط بین گوشی موبایل و هدفون گوشی است یا بین رایانه جیبی و رایانه رومیزی خودت یا بین رایانه جیبی و اینترنت.
تا حالا روی گوشی هایی که دیده ام یه کارت سخت افزاری نیاز بوده که این ارتباط رو میسر بکنه. اما شاید گوشی ها یا کامپیوتر های جیبی ای هم باشند که این کارت رو توی خودشون داشته باشند و نیاز به سخت افزار اضافه ای نباشه.

هیچی دیگه. این مختصری بود از اون چیزی که درباره این تکنولوژی می دونستم. لطفا اگه هر جاش اشتباه یا ناقصه کمک کنید. این سوال رو یه خانم گل پرسیده که باید جوابش رو قشنگ و درست داد.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امیددیدار

گمشده

Posted by کت بالو on October 16th, 2003

يكي مي گفت:
عجب اشتباهي
تا حالا فكر مي كردم آدم اگه مغزش همراهش نباشه نمي تونه فكر كنه و كار كنه.
نگو به مغز ربطي نداره. آدم اگه دلش همراهش نباشه نمي تونه فكر كنه و كار كنه.
هر چي دنبالش مي گردم نيست. نخير نمي تونم فكر كنم. نمي تونم هم كار كنم. از يابنده درخواست مي شود گمشده را هر چه سريعتر به اينجانب برگردانده و مژدگاني دريافت نمايد.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

کت بالو تصمیم می گیرد حالش خوب شود

Posted by کت بالو on October 16th, 2003

این مدته یه موضوع جدید توی خودم کشف کرده ام که خیلی ناراحتم کرده. هر بار میرم توی یه حالت افسردگی شدید و شروع می کنم شعر گفتن, بعد که اینقدر افسرده می شم که دیگه نمی تونم خودم رو تحمل کنم یهو تصمیم می گیرم که بسه و باید برگردم سر همون حالت اول شاد و شنگم.
این شعر آخریه کلی گل اقامون رو ناراحت کرد. می خواست از توی وبلاگم برش داره. نگذاشتم.
بزرگترین مشکل اینه که توقع داشته باشی برای خوشایندت همه دنیا عوض بشه. خوب اون هم که نمی شه. دنیا و آدم هاش همین هستن که هستن. حالا تو می خوای به خاطرشون افسرده باش یا می خوای به خاطرشون شاد باش.
من یکی شاد بودن رو ترجیح می دم. فکر می کنم اگه آدم نمی تونه خیلی شاد باشه حداقل به بیشترین حدی که می تونه باید شاد باشه. و آدم باید عاقل باشه. یعنی من بین بی عقلی و عاقلی, عاقلی رو انتخاب می کنم. شیرین تره. خیلی شیرین تره.
حالا کت بالو افسرده هه رو یه کتک مفصل می زنیم و از دلمون می اندازیم بیرون. لطفا تصاویر قبلی رو پاک کنین و یه دختر فسقلی رقاص باهوش سبکسر و خندون با موهای دم موشی روی مانیتورتون نقاشی کنین و بالاش بنویسین کت بالو.

حرف

Posted by کت بالو on October 16th, 2003

چندی ست در هر آینه که نگاه می کنم
صورت متفاوتی می بینم
بین همه این صورتک ها اما
یک چیز اشتراک دارد
در همه این صورتک ها
یک احمق کثافت می بینم