يه روزايي مثل امروز مي شه يه عالمه چيني ياد گرفت. تمام روز رو با چهارتا چيني , دو تا كانتونيز و دو تا ماندارين گذروندم.

جالبه. يك كلمه ي “في” (به كسر ف و سكون ي) رو اگه با نوسان پايين رونده ادا كني به معني “چاق” است, و اگه بدون نوسان و صاف ادا كني به معني “پرواز كردن” است. بامزه اينه كه چيني ها چهار جور نوسان رو خيلي قشنگ و واضح از هم مجزا و به هم بي ربط مي دونند!!! در صورتي كه براي من واقعا تفاوت قائل شدن بينشون مشكله. هم در شنيدن و هم در گفتن.

كلمه ي “هوءا” به ضم ه رو هم اگه پايين رونده ادا كنيد به معني “شبيه” است, اگه به صورت پايين رونده و بعد بالا رونده ادا كنيد به معني “خوب” است!!!!

بيابيد پرتقال فروش را!!!!!!

داره خوش مي گذره. اون هم حسابي. يه دوست چيني جديد پيدا كردم. قبلا پاي تلفن حرف زده بوديم فقط. حالا اومده اينجا و كلي با هم آشنا شديم. براي آموزش اومده.

كسي جرات داره ديگه پشت سر چيني ها حرف بزنه. اولش كه آقا جيمي, بعدش آلن, بعد كارن و حالا هم وين, كلي آدم هاي خوبي هستند. ژوليت؟ ا…ي…بستگي داره. گاهي وقت ها خيلي قابل پيش بيني نيست. روي هم رفته دختر خوبيه.

به هر حال به نظرم زبان چيني رو شروع كنيد. كلي بامزه است. لااقل در طول زندگي به تارهاي صوتي و اندام هاي گويايي و شنوايي تون فرصت مي دين يه سري نوسانات جديد رو تجربه و حس كنند.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار