وقتي يه روز صبح اصلا حوصله نداري و به دلايل مبهمي حالت خيلي خوش نيست, چي بيشتر از اين مي تونه سرحالت بياره كه يهو ببيني وسط اتوبان يه مامان غازه همه ي ماشين ها رو وايسونده و بچه هاش رو به تعداد ۷تا يا ۸ تا رديف كرده پشت سرش و مي خواد از خيابون رد كنه. همه ي ماشين ها هم واسادن كه خانوم غازي و جوجه ها از وسط اتوبان رد بشند.

من كه پشت فرمون ماشين از خنده ولو شدم كف زمين.
——
طبق معمول براي امروز و فردا به اندازه ي دو هفته كار دارم. خدا به داد برسه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار