چون هميشه
تنها تصميم گرفت
آن زمان که دگر بار
شادي را
ميهمان قلب عاشقم کرد
قلبم را چو بنگري اکنون
سرخ است آتشين
از شادي ميهمان ناخوانده
ميهماني که ديگر نه به دعوت من
که به دعوت او
به دل من پاي مي گذارد
ميهمان زيرا نيک دانسته است
صاحب اين خانه
ديگر من نيستم

دوستتون دارم. خوش بگذره. به اميد ديدار