عاشورا

Posted by کت بالو on December 27th, 2009

باز این چه شورش است که در خلق عالم است…

استفاده از تکنولوژی

Posted by کت بالو on December 22nd, 2009

سی ان ان ایران رو به عنوان مثال برای استفاده از تکنولوژی در سال گذشته ذکر کرده. کار ملت ایران به شکل دردناکی قشنگ و مثال زدنی بود. آرزو می کردم ای کاش دلیل استفاده ی ایرانی ها از تکنولوژی کمتر از این با درد و حسرت قرین بود. به هر حال…مقاله اینجاست.

جلوه های ویژه ی آواتار واقعا بی نظیر بودند. اگر فیلم رو می بینید سه بعدی ببینید. وگرنه ندیدید هم مهم نیست! به عبارتی آواتار است و جلوه های ویژه ی تصویری. داستان و فلسفه ی پشتش و پیامش و هنرپیشه ها گرچه از متوسط بهتر هستند ولی مثال زدنی نیستند. کل فیلم به نظر من برای این درست شده که از تکنولوژی موجود استفاده ی منحصر به فرد و مثال زدنی بکنه.
جهت حظ بصر آواتار ها مقادیری ممه هاشان پیداست.  از حق نگذریم بدکی هم نیست. گرچه مدل ورقلمبیده نیست اما ممه های کلاسی کوچولو موچولو و سفت و مفت و سربالایی است که زیر لباس ریش ریش آواتاری هی آشکار و نهان می شه.
به جلوه های تصویری ویژه جلوه ی جذاب تری می ده خصوصا وقتی سه بعدی باشد!

جهت حظ بصر بانوان هنرپیشه ی مردش هم بدکی نیست. صورت بامزه ای داره. گرچه آواتار ها کاملا ستر عورت می کنند.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

عجایب خلقتی دیدم…

Posted by کت بالو on February 11th, 2009

یه برنامه گذاشته تلویزیون در مورد مرد اختاپوسی.

عجیب الخلقه است و از شکمش سه تا پا و یه گوش و دو تا دست سبز شده!

حالا توی یه جزیره دور از مردم زندگی می کنه. زن داره. همسرش قبلا دستیار جادوگر بوده. یه دختر هم داره! جالبه که همسر و دخترش خیلی هم با محبت باهاش رفتار می کنند.

دوره ی آخر زمون همینه!

خدا خواب دیدن امشب من رو به خیر بگذرونه!

جزییات رو اگه می خواین بدونین روی اینترنت فراوونه. من زدم یه کانال دیگه!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

چل تکه

Posted by کت بالو on September 22nd, 2008

کتاب De Niro’s Game تموم شد. یک ماه و نیم طول کشید و نهایتا پنجاه صفحه ی آخرش رو دیروز صبح تموم کردم. شک دارم اگه به خاطر کلاب کتابخونی نبود می خوندمش. اما حالا که به تهش رسیدم خوشحالم از خوندنش.
کتاب در مورد جنگ لبنان در سالهای هشتاده. سرگذشت پسری جوون که درگیر جنگه  و سرگشتگی های خودش و سایرین درگیر. کمی تلخه. گرچه عناصر داستان نویسی به زیبایی در کتاب دیده می شند. بیخود نیست که نویسنده اش جایزه گرفته.

گویا کتاب دیگه ای از همین نویسنده هست که در مورد سرگذشت یه خانواده ی ایرانی در مونتراله.
چیزی که بیش از همه من رو تحت تاثیر قرار داد اینه که Rawi Hage زبان اولش انگلیسی نیست در عین حال نثرش اینطور توانا و شیواست.
———

خیر…رییسم واقعا فکر می کنه من شامورتی بازی می کنم. یه کار بزرگ رو که خودش تا نصفه انجام داده تحویل من داده که تا بیست و نه سپتامبر به سر انجام برسونمش! می دونم که انجامش می دم. شک ندارم. منتها تعجب می کنم از این که خیال رییسه اینقدر راحت و تخته!
———

می خوام برای کلاب کتابخونی مون کتاب بعدی این نویسنده رو پیشنهاد بدم. تا باقی ملتین کتاب رو تموم کنند برمیگردم سر سه تفنگدار که بلکه تا آخر ماه تمومش کنم.
———

اوضاع اقتصاد شاهکاره. کیف می کنم وقتی این همه در هم برهمی رو میخونم. کمتر چنین فرصتی گیر آدم میاد که درست وسط یه سری خرابکاری گنده به صورت زنده سر در بیاره.
به گمانم دولت محافظه کار داره رشوه می ده به کمپانی های عظیم که نکنه از آرای انتخاباتی اش کم بشه. گرچه به گمانم این بدترین راه حل تنها راه حل موجود برای حل بحرانه. ببینیم چی میشه. به هر حال شاید باعث اتمام جنگ در خاور میانه بشه. چه می دونم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

چل تکه

Posted by کت بالو on June 8th, 2008

مشخصات زن متولد دی ماه از طالع بینی فارسی: 

داراي شخصيّت عالي ، خيلي لايق و كاردان ، بهترين رئيس ، انتقامجوي شديد ، ساده پوش و بي آلايش ، محتاط ، آرام و صبور ، مرد عمل ، مقتدر ، پر تحمّل ، جدّي و جاه طلب ، فعّال و كوشا ، واقع بين ، سركش ، پول دوست ، بيهوده انرژي تلف نمي كند ، از تجربيّات خود و ديگران به خوبي استفاده مي كند ، با‌شرف و با ‌وجدان ، تميز ، خودكفا و سودجو ، داراي حس مسئوليّت زياد ، دشمن ولخرجي و اسراف ، حسابگر ، مخالف تجمّلات ، صاحب شأن و مقام ، سازمان دهنده خوب ، تقريباْ سياستمدار ، كوشا و مطمئن و خونسرد ، تودار ، مالك همسر خود ، حسود و بدبين ، متنفّر از طلاق ، داراي عدم اعتماد به نفس كافي ، قدرت طلب ، خانواده دوست ، خشك ولي مهربان ، خشن ، داراي زبان نيش‌دار ، شاد و با نشاط ، داراي باطن خروشان ، غير قابل گذشت ، قدر شناس ، گاهي اوقات خجالتي ، باانضباط ، بد اخم و بد عنق ، داراي حافظه قوي ، زود سر كار مي آيد و دير مي رود ، از تنبلي بيزار است ، اهل دكتر و دارو ، خونسرد و مداوم ، ثابت قدم ، خودكار ، مذهبي ، شنونده خوب و گاهي اوقات لجباز

— 

گربه ی خر!
جلوی پنجره ی حیاط پشتی ایستاده بودم, دیدم گربه سیاه خرسولی همسایه اومد وسط حیاط ما ایستاد, درست همونجایی که گل اقا شخم زده و عین وسط کله ی عین الله باقرزاده کچل شده , ماتحتش رو کرد به من و ….بله…کارش رو کرد و بعد هم ایستاد بالای سر چاله کارش رو نگاه کرد و احساس رضایتی کرد و روش رو با خاک پوشوند و خرامان…برگشت سر زندگیش!

گربه ی بی تربیت…

رادیو در مورد تجربه های نا موفق مصاحبه ی شغلی می گفت و کارهایی که در زمان مصاحبه نباید انجام داد.
یه نفر مصاحبه ی شغلی رو رد شده به دلیل این که قبل از ورود به اتاق مصاحبه زیر بغلش رو بو کرده…
یه نفر دیگه مصاحبه رو رد شده به دلیل این که مصاحبه توی دفتر خانوم مدیر بوده تلفن آقاهه زنگ زده و آقاهه از خانومه خواسته از دفتر خودش بره بیرون چون تلفنی که شده بوده راجع به یه مساله ی شخصی بوده!
یکی دیگه هم مصاحبه ی تلفنی بوده. مصاحبه کننده از اون ور خط صدای سیفون دستشویی رو شنیده و…مصاحبه رو قطع کرده!

ملت مشنگ!!!!

شهر داغ است…داغ داغ…
قیمت بنزین دیشب بود یکصد و سی و چهار و نه دهم سنت هر لیتر…
فردا آی فون نسل سه به طور رسمی به بازار ارایه می شود….

باز هم…ملت مشنگ!

ولله به گمانم یک چیزی توی دنیا گم شده. به گمانم من هم همون رو گم کرده ام!
اصولا کلیشه ای یا غیر کلیشه ای..ما انسان های خوشبخت زندگی را لابلای روزها گم کرده ایم به گمانم!

ملت دوره ی لویی سیزده حسابی مشنگ بوده اند. بیچاره ها به گمانم آی فون هم نداشته اند.
برای خبر کردن همدیگه سوار اسب و خر و الاغ می شده اند یا پیاده گز می کرده اند تا دم در همدیگر را خبر کنند!

دارم فکر می کنم چهارصد سال دیگر دنیا چه شکل و قیافه ای خواهد بود. قطعا نسل های اتی خواهند گفت ملت مشنگ قرن بیست و یکم. هنوز برای تبادل خبر و فکر و نظر (اسمش می شود ارتباطات!) نیاز داشته اند از آی فون استفاده کنند!!!
به گمانم سیگنال های مغزی را کشف کنند که از این سر کره ی ارض به آن سر کره ی ارض سفر می کنند. مانده ام فکری جریان privacy چه می شود. به گمانم سیگنال های مغزی را کد کنند و بفرستند. منتها با این همه تداخل فرکانسی!!!
به گمانم عینهو کشف مفاهیم فرکانس و اختراع کد همین ده بیست سال دیگر است که یک اکتشاف کلیدی بزرگی بشود…کل مفاهیم را از بیخ و بن به هم بریزد. وقتش شده!

طی الارض که یک جورهایی با هواپیما میسر است…گمانم از راه virtual reality هم کم کمک پا به عرصه و جود بگذارد.

این طرف توی فرودگاه -یا حالا وسط حیاط خلوت خانه ی خودت- می شوی انرژی و ددددوووووووف شوت می شوی توی حیاط خلوت خونه ی فی فی جون اینها با هم یه عصرونه ی دبش بخورین!!!

روش هری پاتر هم بدکی نیست! فقط گاهی وقتها اجزای بدنت رو جا می گذاری این ور اون ور!!!

آی فون هشتصد صفحه patent دارد. به چشم من که چیزی بیشتر از multi touch اش در هشتصد هزار حالت مختلف نیامد!!

از خصوصیت های دیگرش سازگار بودنش با آی تیونز است که می شود فیلم را دانلود کنی و بگذاری روی آی فون و با توجه به صفحه ی تصویر خوبش -نسبت به باقی موبایل ها- و عمر باطری خوبش روی آی فون فیلم نگاه کنی.

زمانی که آی پاد آمد دقیقا پیشنهادی بود که شخص شخیص خودم به محض دیدن آی پاد دادم. بسیار به خودم افتخار می کنم.
اصولا بسیار از خود راضی هستم!

گل اقای ما می گند از دلایل این بحران غذا ملیت هایی هستند مثل هند و گویا چین…اینقدر که جمعیت دارند و حالا هم که دستشان به دهنشان می رسد پول غذا را می دهند به جای این که مودبانه از گرسنگی نفله شوند و غذا را بگذارند برای ما!
ولله ما که به چشم خودمان ندیده ایم ولی مذکر های این دو ملتین چنانچه معروف است کوچکترین عضوها را دارند!!!
روایات مختلف است. می گویند چون کوچک است از لبه های کاندوم سر ریز کرده. هندی ها اما می گویند درسته که کوچیکه (یعنی در کوچک بودنش بحثی ندارند) اما باید طرز استفاده ی درستش رو بدونی!!!
خلاصه…ماشاله با این عضوهای کوچولو تخم و ترکه اشون دنیا رو به بحران کشونده!

برویم ببینیم امروز عصری گم شده ی ملت دنیا را پیدا می کنیم یا خیر.
هنوز نفهمیده ایم دقیقا چه چیزی گم شده! همینقدر ملتفتیم که ملت عین شبت دنبالش می گردند و…نیست…

پیدا شد خبر می کنیم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

غر غر

Posted by کت بالو on May 21st, 2008

اینجوری می شه که ريیست فکر می کنه معجزه می کنی!!!

سه چهارباری که قرار بود اسلاید تهیه کنم این کار رو در اسرع وقت انجام دادم. آخرین بار که با رییسم نشستیم که حرف بزنیم کدوم کار برای من بهتره رییسم گفت هر کاری که باشه نهایتا انجامش می دی. پس تصمیم بگیر کدوم کار بیشتر به دردت می خوره.

حالا دیروز یه ایمیل زده که یه سری اسلاید برای جمعه درست کنم که رییسم روز سه شنبه برای یه جماعت بزرگ ارایه کنه!!!!!!!!

ولله خوش خوشانم شده بود وقتی بهم گفته بود هر کاری بهم واگذار بشه رو انجام می دم. منتها از دو تا چیز می ترسیدم. اولش این که چه جور کاری بهم واگذار بشه. مهم و اساسی و چشمگیر یا فقط هر کاری که عین آچار فرانسه قرار باشه یه کسی انجامش بده و ملت دم دست نباشند. دومش هم این که یهو اینجوری فوری و فوتی یه کاری بهم واگذار بشه!

غر غر ها یک طرف..اما شده تا صبح بیدار بمونم هم کاره رو انجام می دم و نسخه ی چرکنویس رو تا فردا عصر می دم به رییسه. فردا عصری باید واسه ی یک کاری که خیلی می خوامش با رییسه چک و چونه بزنم. 
کار قبلیه رو که می خواستم -با این که حدس می زنم یکی دیگه هم خیلی می خواستش و تقریبا هم گرفته بودش- به ضرب و زور و توی رودرواسی از رییسه گرفتم.

ببینیم این یکی چی می شه.

به شدت سرم شلوغه اگه خیلی دیر به دیر آپدیت می کنم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

آنتوانت

Posted by کت بالو on May 13th, 2008

خانومی که برام بند و ابرو می کنه سه هفته پیش عمل کرده و رحمش رو برداشته. خدا حفظش کنه یه خانوم قشنگیه که چهل و یکی دو سالشه و رومانیاییه و یه دختر بیست و دو ساله داره.

شانسی وقتی امروز رفتم سلمونی خانومه بعد از عملش اومده بود.
می گه قبل از برداشتن رحمش هر دو هفته یه بار پریود می شده و درد داشته و می گه خوشحاله که رحمش رو برداشته. تنها موضوع اینه که دیگه بچه دار نمی شه. می گه که نمی خواد هم بچه دار بشه چون یه دختر داره.

بهش می گم دوست پسرت چطور. می گه واقعیت اینه که پسره سی و یک سالشه. طبیعیه که بخواد تشکیل زندگی و خانواده بده. می دونم که برای همیشه با هم نمی مونیم. فقط دارم در زمان حال لذتش رو می برم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

همه چیز از همه جا

Posted by کت بالو on May 11th, 2008

اولا دختر آقای جورج دبلیو بوش عروسی کرد. ایناهاش:
http://www.msnbc.msn.com/id/24554488&GT1=43001


ثانیا این لیست پر طرفدارترین اسامی سال ۲۰۰۷ هست.
http://www.msnbc.msn.com/id/24555714&GT1=43001

ثالثا برنده ی امسال مجله ی پلی بوی یه دختر کانادایی بود. این هفته از اخبار مهم رادیو بود. ایناهاش:
http://www.thestar.com/News/GTA/article/424039

رابعا تیم کاریمون دوشنبه ساختارش تغییر می کنه. لینک نداره این یکی!!!

خامسا حالا که دو سه هفته ای هست حرف از اومدن آی فون به کاناداست ارب نتورک می خواد نرم افزار تلویزیون زنده ی موبایل برای آی فون بده. ایناهاش:
http://www.fiercemobilecontent.com/story/orb-networks-debuts-live-tv-app-for-iphone/2008-05-09?utm_medium=nl&utm_source=internal&cmp-id=EMC-NL-FMC&dest=FMC

اپل می گه این ها لیست نرم افزارهای پر طرفدار روی آی فون هستند:
http://www.fiercemobilecontent.com/story/apple-counts-down-top-10-iphone-web-apps/2007-12-07?utm_medium=nl&utm_source=internal&cmp-id=EMC-NL-FMC&dest=FMC

سادسا افزایش تقاضا برای وی باعث شده آقای یامایوچی پولدارترین آدم ژاپن بشه. آقای یامایوچی هشتاد ساله حدود هشت میلیارد دلار می ارزه. ایناهاش:
http://www.reportonbusiness.com/servlet/story/RTGAM.20080508.wnintendorich0508/BNStory/Business/?cid=al_gam_nletter_dtechal

نوشتن این پست بسیار سخت و طاقت فرسا بود. شرط کرده بودم حتی یک اظهار نظر از خودم نکنم و فقط و فقط نقل واقعیت کنم!!!!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

بهانه ی تازه

Posted by کت بالو on April 13th, 2008

دچار بی انگیزگی شده بودم از نوع مدت دار.

یاد یه جمله افتادم که روی تی شرت یه کسی خونده بودم:

هر روز یه کاری رو که از انجامش می ترسیدی انجام بده.

یعنی…از اون نوع ادم هایی هستم که اگه هر روزی یه بهانه ی تازه واسه زندگی نتراشند بعد از یکی دو هفته به شدت سرخورده و بی انگیزه می شند.

اینجوری نیست که دلم بخواد یا مثلا هوسونه باشه و از این حرف ها. عینهو ویتامین که باید به بدن برسه من هم همیشه نیاز دارم به یه چیز جدید…یه کار جدید…یه برنامه ی جدید. حالا می خواد درست کردن یه غذای جدید باشه یا یاد گرفتن یه زبان جدید یا خوندن یه کتاب جدید یا دست گرفتن یه پروژه ی جدید یا شروع کردن یه کار جدید یا عوض کردن خونه یا یه راه جدید واسه پول در آوردن یا…حتی دوختن یه دگمه!!!

اصولا فکر می کنم نژاد بشر و جنس بشر همینطور باشه. منتها من از جمله ی خوشبخت هاشون هستم که به این نیاز مبرم پی بردم و فرصت و موقعیت پرداختن بهش رو هم دارم.
معتقدم هر فردی از ابنای بشر در سلامت کامل روحی محتاج تکاپو است و محتاج استقلال و محتاج تحول. وگرنه می پوسه و می ریزه و…می شه آدمی که فقط زنده است نه که زندگی کنه.
….

چطور آدم ها این طور به راحتی و در کمال خونسردی و خوشی حال زندگی یه انسان دیگه رو بی دلیل و بادلیل از بین می برند…این…من رو عصبی می کنه.
هر فشاری از بیرون روی زندگی من به شدت من رو عصبی می کنه.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار

نوستالژیا

Posted by کت بالو on April 9th, 2008

بچه که بودم همیشه رویام این بود که خواننده بشم…یه چیزی شبیه گوگوش. 🙂

 +

+

+

بزرگ که شدم یاد گرفتم هر رویایی می شد واقعیت بشه. یاد گرفتم ایراد نه از رویا بود و نه از واقعیت. فاصله ی ما تا رویا اغلب اوقات فقط باور نداشتن ماست به اون رویا.

دوست داشتم با همین باور باز…بچه می شدم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار