عاشق ساعت های قبل از خواب هستم. ساعت هایی که اغلب اوقات هیچ کاری به غیر از کیف کردن ندارم.

عاشق این دیکشنری آنلاین هم هستم. تاریخ کلمه, ریشه ی کلمه و معانی و هم خانواده های کلمه رو بهت می ده.

عاشق این یکی هم هستم. نظر شخصی اش اینه که ایشون آزاد هستن و هر جا بخوان می تونن برن!!
نظر شخصی!

در حال حاضر عاشق هیچ چیز دیگه ای نیستم. اصرار نکنین.

خاک به سرم…زنه لخته!!!

عجیب بود که روزنامه ی گلوب اند میل عکس تاپلس یه خانوم رو بندازه توی روزنامه. اون هم با بدن نقاشی نشده ی کاملا برهنه. بدن برهنه ی نقاشی شده رو قبلا توی همین روزنامه دیده بودم.
کنجکاوی ام تحریک شد (تفاوت خانوم هاست و آقایون گمانم. بنده کنجکاوی ام تحریک می شه. آقایون هم انشالله همون..کنجکاوی اشون تحریک می شه), به هر حال, کنجکاوی ام تحریک شد, نگاه کردم. ایناهاش. یه تیارته, خانومه هم یه هنرپیشه و رقاص معروفیه. نمایشنامه هه هم سرش به تنش می ارزه. برنامه ی لخت شدن معمولی نیست.
یعنی حالا می شه اصلا گفت آقاهه لخته, خانومه هم لخته دیگه. به خاطر تیارته! منتها…اگه یه تیارتی بیاد که آقاهه اون یه تیکه ی آخر لباسش رو هم در بیاره, دیگه گمونم آخرالزمون شروع بشه.
به هر حال…گاسم اگه تیارته رو از سالزبورگ بیارن تورنتو با گل آقامون تشریف ببریم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار