نوشته ی پایین یه کمی خارج از محدوده است. viewer discretion is advised!
…..

خوب..به خدمت همگی عرض شود که به بلاد روسیه, مسکو و سنت پطرزبورق سفر کردیم. چکیده ی سفر بدین شرح است:

مسکو شهری است تک منظوره. ایده آل است برای خانوم بازی!!! اصولا بانوان پری پیکر ماه منظر این شهر نه چندان زیبا, چندان که تشنه ی جنس مرد هستند تشنه ی آب و غذا و هوا نیستند! خلاصه هنگامه ای است. تضمین صد در صد که به هر مذکری نه یکی, نه دو تا, که بنا به قوت کمر آقای محترم تا ده بیست تایی در شب می رسد. آن هم نه این که نیازی باشد دنبالش جای خاصی بروند. خیر. آنچه ما به دو چشم خودمان دیدیم بانوان و دوشیزگان بلوند بلند ماه سیما هر جنس مذکری را می قاپند و به زور با خود می برند!
همین بس که به اتاق هتل ما تلفن زدند که برای گل اقا -که بنده صحیح و سالم کنارشان ایستاده بودم- دختر بفرستند!!!!
به هر حال…بهشت است برای اقایان محترم هیز خانوم باز!
توصیه ی اکید است به آقایان که انواع قرص و اسپری و داروهای قوت دهنده ی ذکر محترم شریف را همراه داشته باشند. تکرار می کنم, تا قوت در کمر آقای محترم باشد از حیث تعدد و تنوع دوشیزگان ریز و درشت در مضیقه نخواهند بود.
بیشترین تعداد آقایان را تجار محترم (!!) ایرانی تشکیل می دادند.
اگر بخواهند همسر عقدی یا صیغه یا متعه ی روس هم اختیار فرمایند از همه شکل و همه رنگ و همه نوعش به وفور یافت می شود. خانوم راهنمای تور ما -آناستازیا خانوم- که یک خانوم بلوند (انصافا نه چندان زیبا)ی تپل مپل درشت سی و چهار پنج ساله ی روس بود, گفت که دو ماهی دوبی بوده, با یک آقای مصری در دوبی ازدواج کرده, و اقای مصری با ایشون به مسکو نقل مکان فرموده اند. آناستازیا خانوم رقص عربی هم بلد بود.
خلاصه…بانوان شهر مسکو همه جوره آماده به خدمت کلیه ی آقایان محترم از هر سن و شکل و شمایلی هستند. اینطور که ما دیدیم تنها شرط, داشتن یک دودول ناقابل است!!!!
خدمت بانوان محترم هم عرض شود در همان هتل یک ساشا خانی هستند که در حمام روسی و حمام ترکی بانوان را ماساژ ترکی و روسی می دهند! قیمت ماساژ هم هزار و پنجاه روبل است!! منتها بهای استفاده از حمام روسی و ترکی که در سالن ورزش هتل هست, برای دو ساعت چهار هزار و نهصد روبل است. بحث سر این است که بهای استفاده از حمام را به سالن ورزش می دهید, بهای دست و بازوی ساشا خان را به خود ایشان مسترد می دارید! ما قسم می خوریم این یکی را به چشم خودمان ندیدیم, ولی حدس قریب به یقین است که ساشا خان با بعضی مشتری ها, به هر حال کمکی ارزان تر حساب می کنند. اصولا بنا به تجربه ی بنده, خوب هست که بانوان محترم در هتل های محترم اگر نیاز به سرویس ویژه پیدا کردند سری به اتاق ماساژ سالن ورزش هتل بزنند. به احتمال قوی هر هتلی و هر شهری که باشد دست خالی بر نمی گردند. این ساشا خان هم انصافا بر و بازوی خوب و سرحالی برای ماساژ داشتند. گمانم کل خستگی سفر را از تن و بدن آدم بیرون می کشید.
گرچه…چیزی که ما در بلاد مسکو دیدیم, که وفور بانوان و دوشیزگان است و همه به دنبال یک عدد معامله ی ناقابل -که از همه رنگ و همه شکل در همین تورنتوی خودمان ریخته است- له له می زنند(!!) احتمالا به جای آقای محترم, بانوی محترمه است که مبلغی را در کلیه ی معاملات می پردازد!
باز هم جهت اطلاع بانوان محترم, بازار انقدر داغ است که قسم می خورم به تمام کائنات و مقدسات عالم, اگر ارایش کامل بفرمایید, لباس باز (ترجیحا قسمتی از نوک صورتی ممه هم پیدا باشد) و دامن بسیار کوتاه (ترجیحا بخش پایینی باسن محترمه پیدا باشد) بپوشید, قسم می خورم با هر ملیت و اصلیت و دین و آیینی که باشید, خانومی, آقایی, ساشایی, پاشایی, آقای محترمی, به هر حال بی نصیبتان نمی گذارد.
گل اقای ما در مورد یک آقای آمریکایی الاصل شصت و خرده ای ساله, تقریبا حسابی غیرتی شد! خصوصا وقتی آقای محترم به زور از صنایع دستی خودشان دو سه تایی را به ضرب و زور به اینجانب, کتبالوی مو مشکی مو کوتاه قمی الاصل (تفاوتش را با دوشیزگان مو بلوند مو بلند روسی الاصل خودتان تصور بفرمایید) اهدا فرمودند!
خلاصه…بازار داغ داغ داغی ست که بیا و ببین. از نه ساله تا نود ساله بی نصیب نمی ماند.
به کلیه ی اقایان هیز خانوم باز اکیدا و قویا و شدیدا توصیه می شود.
فقط جان مادرهاتون ایدز و سوزاک و سفلیس و سایرینش رو واسه مون وارد نکنین. باقی اش نوش جون خودتون و کلیه ی بانوان و دوشیزگان محترمه ی روس و غیر روس.
—-
گذشته از تک منظوره بودن, مسکو متاسفانه مردم بسیار مزخرفی داشت. مردم مسکو رو در یک کلام “گند دماغ” توصیف می کنم. تا دلتون بخواد شیاد, بی ادب و از خود راضی هستند. اینجا با همکار روس ام که صحبت می کردم بهم گفت که مردم مسکو به “از خودراضی” بودن معروف هستند و گفت که خودش امکان نداره هرگز به مسکو بره!!
مردم مسکو رو اصلا دوست نداشتم. موجودات مهملی هستند.
به غیر از خانوم بازی, مسکو در میدان سرخ و کرملین خلاصه می شود. با باقی دیدنی ها, سه الی چهار روز گشت و گذار در مسکو کافی است. مگر این که قصد, خانوم بازی باشد که یک سال و دو سال و یک عمر هم کم است.

سنت پطرزبورگ اما حکایت دیگری است.
دختر قشنگ پیدا می شود, فاحشه ی قشنگ و کلاس بالا هم زیاد هست, اما به اون شکل تهوع آور دنبال مردها نمی کنند. هستند, مردی اگر خواست سراغشان می رود.
(دخترهای مسکو من رو یاد بچه خرده های سیخ فروش میدون بیست و پنج شهریور می انداختند!! که با سیخ راه می افتادن دنبالت و تا نمی خریدی ولت نمی کردن!)
مردم سنت پطرزبورگ رو دوست داشتم. آدم های نرمالی هستند که باهات می جوشند.انگلیسی بلد هستند و اونطور که من دیدم با تازه به دوران رسیده های مسکو تومانی سی صنار تفاوت دارند.
سنت پطرزبورگ دیدنی های زیادی هم داشت.
خلاصه کنم, مسلما یه بار دیگه به سنت پطرزبورگ بر می گردم و لااقل ده روزی اطراق می کنم. مسکو اما اصلا و ابدا! فقط یه روز راه رفتن توی شهر و دیدن مردم اخمو و بی ادبش, حالم رو بد می کرد.

خلاصه…از ما گفتن, در یک کلام: اگر خانوم باز هستید و هیز, بشتابید به سوی مسکو که تعلل مایه ی خسران است. در غیر این صورت, کلاهتان هم افتاد طرف مسکو نروید. بروید طرف سنت پطرزبورگ. شهر فرنگ است و زیبا و خواستنی.
—-

از زیباترین چیزهایی که شنیدم این بود که ” حقیقت چیزی نیست که گوینده می گه. چیزی هست که شنونده می شنوه”.
این رو یه نفر مسئول روابط عمومی یه ارگان خیلی مهم کانادا گفته بود.
سوال این بوده که “آیا مسئولین روابط عمومی حقیقت رو می گن؟” و جواب این بوده: ” حقیقت از دیدگاه گوینده تعریف نمی شه. از دیدگاه شنونده تعریف می شه.”
بسیار گفتار نیکو و پسندیده ای بود. بسیار از شنیدنش محظوظ شدیم.
—-

به اندازه ی یک دنیا کار دارم.
مجبورم از معلم کلاس زبانم یک هفته اضافه فرجه بگیرم!
—-

بار الها…مددی بفرما.
مددی بفرما…به شدت به امداد الهی جهت به مقصد رساندن اهداف ریز و درشت نیازمندم.
—-

سلطان غزنوی برای جمیعا جمیعای ملتین تیم ایمیل فرستاده. که چی؟ بفرمایید:
فرهنگستان ادب ایران واژه ی “پیامک” رو جایگزین واژه ی فرنگی “اس ام اس” کرد.
پیامک انصافا واژه ی قشنگیه. خوشمان آمد.
—-

بزرگترین مشکلی که در مسکو با دیدن رفتار تهوع آور آقایان ایرانی داشتم این بود:
“واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند”
با عرض معذرت فراوان از جناب حافظ…که این شعر به این زیباییش رو در این مورد کثیف به کار بردم.
حالت تهوع و دل به هم خوردگی خیلی جدی وقتی بهم دست می داد که یاد حکم های سنگسار همین آقایان می افتادم برای زن ها و مردهایی که یک هزارم این کارها را هم نکرده بودند.
وگرنه…(به قول قمی ها) الله وکیلی باقی اش باشه نوش جون اقایون ایرانی و غیر ایرانی, و بانوان روس و غیر روس.
—-
فرصت دوباره خوانی و تصحیح نداشتم. ببخشید اگه نوشته قرو قاطی بود.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار