خوب…عالی…خانوم ها و آقایون معلم ها که بازداشت شدن. دو نفر از فعالان حقوق زن در زندان هستن. اعدام در ملا عام دوباره اجرا شده.
این وسط تنها خبر یه کمی خوب آزاد شدن ناصر زر افشانه.
من رو یاد دوران قبل از انقلاب می اندازه.
منتها…نمی دونم واسه چی داره طولانی می شه, و با این که تقریبا مطمئنم اوضاع اینطور نمی مونه, نمی دونم چقدر دیگه خون ریخته میشه و بی گناه ها دستگیر و محکوم و گاهی هم اعدام می شن یا عمرهاشون از دست می ره تا ایران از این مرحله ی تاریخی عبور کنه و برسه به یه مرحله ی متعادل تر.
شد مدل تفکرات مارکسیستی به نظرم! مراحل رشد توده ها! گرچه حتی یه کتاب و مقاله هم در موردش نخوندم.
منتها زاییده شدن یه مرحله ی جدید از فرآیند تضاد بین دو پدیده ی قبلی و بعد ایجاد و رشد متضاد مرحله ی جدید و همین دور و تسلسل , به نظرم پایه ی مارکسیسمه.
آخر از همه ی این پدیده ها و اخبار, بیشتر از هر چیزی به کسانی فکر می کنم که نگران عزیزانشون هستن و به کسانی که عمری رو می گذارن در راه دفاع از عقیده اشون.
به شخصه هیچ کدومش رو در توان خودم نمی بینم.
—-

بع…له…نوستر آداموس هم پیشگویی کرده!!!!!!!!!!!!
روسیه سرنگون شد, یه پیشوا انقلاب کرد, آخر سر هم (اینجور که در دوره ی بمبارون از یه خانوم محجبه ی خونه دار شنیدم) قراره حکومت دینی به گفته ی آقای آداموس سرنگون بشه.
فعلا قسمت مهمی از زندگی من به مطالعه در مورد پیشگویی می گذره و رمالی.
خانوممون گفت فقط نگرانه که منابع کافی برای اثبات عقیده ام پیدا نکنم. منتها گفت که مطمئنه مهم نیست چقدر منبع برای اثبات خودم پیدا کنم. دست اخر با کلمات جوری بازی می کنم که تمام کاستی های مقاله رو بپوشونه!
از هر اظهار نظری خوشحالترم کرد.
این که بشی بچه لوسه, همیشه کیف می ده!
باحالیش به اینه که استناد به نظریات و آزمایش های علمی خیلی کمک نمی کنه , اما شواهد زیادی هست که پدیده رو از یه کلاهبرداری عادی اونطرف تر می بره.
بحث “پاراسایکولوژیه” که یه دامنه ی وسیع پدیده های فوق طبیعی رو در بر می گیره.
دو بحث اساسی برای ردش هست. یکی تحقیقات سی آی ای روی “ریموت ویویینگ” (به نظرم شبیه آینه بینی) هست. بیست میلیون دلار بودجه کرده که طی یه پروژه ببینه چنین پدیده ای وجود داره یا نه. بعد از سال ها تحقیق و آزمایش, تحقیقات رو متوقف کرده و نتیجه گرفته که چنین چیزی وجود خارجی نداره و بنابراین اون دپارتمان رو که سه نفر کارمند “ریموت ویوور” داشته تعطیل کرده. یکی از ماموریتها که کشف محل معمر قذافی بوده موفقیت چندانی حاصل نکرده. (شک دارم محل صدام رو اینطوری پیدا نکرده باشن, یا…شایدم دوباره اون بخش رو به شکل محرمانه راه اندازی کرده ن واسه ردیابی از راه دور آزمایشگاه اتمی ایران و سلاح هسته ای در عراق!).
دومین فعالیت در جهت رد کل این پدیده های خارق العاده جایزه ای هست که یه شعبده باز حرفه ای به اسم جیمز رندی اختصاص داده به مبلغ یه میلیون دلار, به هر کسی که بتونه تحت شرایط کنترل شده ی مورد توافق رندی و خود داوطلب, مراحل آزمایش آقای رندی رو طی کنه. تا حالا هیچ کس موفق نشده. باحالیش خود آقای رندیه. اول متهم شده بوده که نیروهای خارق العاده داره. بعد خودش گفته که هیچ نیروی خارق العاده ای نداره و تردستی و تریک پشت تمام کارهاش هست. منتها یه استاد دانشگاه (که از فرقه ی اسپیریچوالیست هاست, و این فرقه بینانگذار موسسات طرفدار پاراسایکولوژی هستن) متهمش کرده که شیاده, به این دلیل که نیروهای خارق العاده داره. ولی به دروغ می گه که نیروی خارق العاده ای در کار نیست و تمام کارهاش فوت و فن داره!!!
از طرف دیگه به استناد تجربیات شخصی بنده, که از اهم تفریحاتم پیش فالگیر رفتنه, رویا خانوم, فالگیری که ایران پیش اش می رفتم, فنجون قهوه ی من رو نگاه کرد. اسم گل آقا رو (که اونوقتها دوست پسرم بود)اون تو دید, و بهم گفت تا شش ماه دیگه ازدواج نمی کنم. به شهادت دوستم که اون روز باهام بود (و رویا خانوم اسم دوست پسر اون رو هم, که خیلی نادر و در مایه های مثلا کیکاوس بود رو بهش گفت) من درست یه سال و یه ماه بعد از اون تاریخ ازدواج کردم. منتها رویا خانوم به تصدیق خودش فقط شش ماه اونطرف تر رو می دید. نه بیشتر!
این دوست جنس خراب من….اسم دوست پسرش رو من هم تا اون موقع نمی دونستم. رویا خانوم لوش داد.
—-
تحقیقات پیرامون بحث …س خلی و مفرح ماورا الطبیعه ادامه دارد و باید تا آخر دوشنبه سر و تهش هم بیاد!
وسط این هیر و ویری, پرداختن به چنین موضوعی باعث تفرج خاطر و آرامش فکر است, تحریر شد.

گل آقامون گفتن اگه درآمد فالگیری حداقل به اندازه ی در آمد فعلی ام باشه, می تونم شغلم رو عوض کنم. بیزنس خودم رو به عنوان رمال شروع کنم.
—-

دست آخر به نفع آقای رندی رای می دم. راست می گه و شیاده. نیروی خارق العاده هم نداره ( با نگاه به قاشق اون رو خم می کنه مثلا)
دلیلش اینه که وقتی اون آقای استاد دانشگاه وسط جمعیت فریاد زد که رندی یه شیاده, جواب آقای رندی یه چیزی توی این مایه ها بود که بله. من اعلام می . کنم که شیادم. تمام کارهایی که می کنم فوت و فن داره و به هیچ نیروی خارق العاده ای مربوط نمی شه.” و آقای استاد دانشگاه جواب می ده که من منظورم دقیقا خلاف این بود. تو شیادی به این دلیل که نیروی خارق العاده داری ولی انکارش می کنی.
به نظرم اگه آقا رندیه راستی راستی نیروی خارق العاده داشت جواب دیگه ای به آقای پروفسور می داد.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار