هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب…

مامانم اعتقاد داشت سعدی علیه الرحمه عجب فرهنگ بیخودی رو با این متن اش رواج می ده. این که واسه هر یه دونه نفس ات بدهکار و شکر گزار خداوند گار موهوم باشی!

بنده فرمایش جناب سعدی علیه الرحمه رو اینطوری به فرمت کتبالویی در میارم:
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو لذت موجود است و بر هر لذتی شادی واجب…

اینجوری هم مامانم خوشحاله..هم من..هم -به نظرم- مرحوم سعدی و هم خداوندگار موهوم عالم.

به نظرم گذشته از وجود و عدم مفهومی به نام خداوند بنده و مامانم و سعدی و ایضا اون مفهوم -خداوند یا طبیعت یا عدم یا هر چی!- سر جمله ی ویرایش کتبالویی با هم توافق نظر داریم.

امشب بعد از یه هفته خارشم بهتره. کل مطلب بالا به خاطر آرامشی هست که بعد از بهتر شدن خارش بدنم دارم.

راستی راستی هر نفسی که فرو می رود…
و بر هر لذتی شادی واجب…

هانگ مهربان دانا برگشته. از همیشه مهربان تره و…کل احساس من مبنی بر خستگی بیش از حد هانگ کاملا درست بوده. از تعطیلات یک ماهه برگشته و….به تمام معنی کلمه می درخشه.
خدا خودش و ویوین کوچولو رو حفظ کنه.
امیدوارم تا تعطیلات بعدی اش همینطور بمونه. حوصله ی هانگ بی حوصله رو اصلا ندارم.

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ
که چنین کشنده ای را نکند کس انتقامی

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار