بزرگترین اشتباه شغلی زندگی ام رو کردم. چاره ای نبود. با اطلاعاتی که تا جمعه داشتم تصمیم درست همونی بود که جمعه گرفتم.
درست امروز ساعت ده و نیم صبح یه تکه ی دیگه از اطلاعات رو دیدم و…! عجب فرصتی از دست رفت.
دویدم که پس اش بگیرم. فکر کنم…دیر شده!
به شدت افسوس می خورم.
اگه شد چه بهتر. اگه نشد…فرصت های بعدی. شاید خیری بوده.

چهار نعل…عین الاغ. هر جا افسارت رو کج کنن. واسه این که کاه و جو روزانه ات کم نیاد و از نوع مرغوب باشه.
اگه زندگی این باشه پوچ ترین مفهوم دنیاست.
خلاصه مدتیه که بیشتر از قبل به نیهیلیسم رسیده ام.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار