زندگی چقدر عزیزه…حالا که دوستت ندارم!
نه واست یه بیقرارم…نه دیگه چشم انتظارم…

یاد دبیرستان به خیر. 🙂
نوستالژی گرفتم عین خر!!!!

اغلب آدم ها سر راه رویاهات قرار می گیرن. راه رویاها رو سد می کنن یا کاری می کنن که کل رویاهات از یادت بره.
بعضی آدم ها سر راه زندگیت پیدا می شن که به رویاهات گوش میکنن. بعد اونقدر غرق زندگیت می شن یا اونقدر دوستت دارن که جلو جلو راه می افتن و اینقدر زود که باورت نمی شه تمام رویاهات رو برات تبدیل به واقعیت می کنن.
اگه همچین آدمی بودی یا اگه همچین آدمی رو پیدا کردی زندگیت شیرین ترین زندگی دنیاست.
من…فکر می کنم زندگیم خیلی شیرینه.

تو رو به مقدساتتون قسم یکی جلوی این رو بگیره!!!!
خیلی خوش تن و بدنه سر خزینه هم می شینه!

بله…به خدمتتون عرض شود که هنر بحث کردن یعنی متقاعد کردن طرف مقابل که کاری که شما می خواین رو انجام بده و مجاب بشه.
اینجور که بنده ملتفت شده ام هنر بحث کردن اصلا برای رسیدن به نتیجه ی موضوع مورد بحث نیست. شما از اول به نتیجه رسیدین و صرفنظر از این که طرف مقابل چی فکر می کنه می خواین اون رو متقاعد کنین که حرفتون رو قبول کنه.
و این…یعنی این که احتمالا در مبحث بحث مبحثی به نام اخلاق گم و گور می شه.
گرچه خود مبحث اخلاق هم چیز مزخرفی بود. اصلش اخلاق نبود. اصلش این بود که چطور کارهای غیر اخلاقی رو انجام بدی که خلاف اخلاق نباشه!یا نشه اثبات کرد خلاف اخلاق بوده.
و…
در بحث اگه دلیل و مدرک و مثال متقن ارایه ندین فقط نظر شخصی تون رو گفتین و لاغیر.
باحال است خلاصه…

خیلی خوشحالم در قرن بیست و یکم زندگی می کنم و نه قرن یازدهم.
نکنه خوشحالتر می شدم اگه در قرن سی و یکم و صدو یکم و هزار و یکم زندگی می کردم!!!! 🙁
ببینم کسی می دونه چطوری می شه تا قرن هزار و یکم زندگی کرد؟!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار