ایمیل دوستم الان رسید.
خوندمش. شرح کامل ماجرا.
صبح روز تعطیل…کلی گریه کردم.
دخترک…پدرش در اومده. نمی فهمم چرا شوهره همچین کارهایی کرده.
دخترخانوم رو خوب می شناسم. خوش اخلاق. باهوش و اهل زندگی.
حقش نیست به خاطر یه اعتراض ساده یه ماه ولش می کرد و می رفت.
دختر خانوم خوشگل نیست. بدکی هم نیست. دلنشینه. بی نهایت مهربون. راحت کوتاه میاد. صبور و ساده. خیلی صبور…خیلی ساده…
این حرف رو نمی فهمم, لااقل در مورد این دختر نمی فهمم:
اگه به شوهرت محبت می کردی جذب کسی نمی شد.

این حرف, مسئولیت کار یه آدم بالغ و عاقل و کامل رو می اندازه گردن یه کس دیگه. حرف ساده ایه. و…اینطور که تجربه کردم گاهی وقت ها بهانه. نه دلیل.

آدم…هر کسی..لااقل وقتی کاری می کنه, کار درست یا غلط, زشت یا زیبا, مسئولیتش رو گردن میگیره.
این..لااقل برای من یه نفر و به نظر من یه نفر…شرط اول مرد بودنه. شرط اول انسان بودنه. از نقاط ممیزه ی انسان و حیوانه.
انسان مسئول کار خودشه. و باید مسئول بمونه.

کلی نصیحت و پند اخلاقی, ایمیله حسابی عواطفم رو جوشوند. کاش…مشاور امور خانوادگی بودم.
می تونستم کمکش کنم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار