دیروز با شرکتمون رفتیم بولینگ.
و…اولین جایزه رو به من دادن…چه جایزه ای؟‌ معیوب ترین ضربه!!!

توپ رو انداختم و…بو…م… افتاد توی لین کناری !!! 🙁
بدترش این بود که بغلدستیه همون لحظه اعلام کرده بود می خواد همه ی اون دومبولک ها رو با یه ضربه ناک اوت کنه که…توپ کتبالو خانوم افتاد اونجا و…طبیعتا به جای ضربه ی دانیل حساب شد!!! 🙁

ژان -رییس آقا جیمی- که برده بودمون بیرون از خنده غش کرده بود. 🙁
اومد و ازم پرسید فقط به من بگو چطوری این کار رو کردی!! و..

قبل از شام جایزه ی اول بولینگ رو به من داد!!!! و بعد از شام نگهم داشت که بپرسه دقیقا چطوری این کار رو کردم.
بهش گفتم این که چیزی نیست. سه سال پیش که با شرکت رفتیم گلف توپ رو صاف زدم توی دهن خودم! قیافه اش شاهکار بود. جفتی به اندازه ی هم داشتیم تفریح می کردیم! اون از شنیدن شیرین کاری های من و من از دیدن قیافه ی اون!
گفت تو که الان گلفت خوبه. گفتم آخه بعد از اون فهمیدم چقدر گلف دوست دارم و تمرین کردم.
خواستم خداحافظی کنم برم. گفت خودت رانندگی می کنی؟ گفتم آره. گفت به نظرم خیلی مواظب خودت باش!!!!!

با جی مین رفتیم گلف. دارم کیف می کنم قد خر!!!!!

مارک زو بهم می گه بچه کوچیکه ی خونواده ای؟ می گم چرا؟ می گه آخه خیلی لوسی!!
🙁

خلاصه همه حسابی لطف دارند!

کارهام هنوز مونده! :((((

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار