گاهی وقت ها بزرگترین آرزوی آدم ها می شه فقط این که بتونن توی چشم های یه نفر نگاه کنن, و چیزی که بهش فکر می کنن رو بلند بلند به اون یه نفر بگن!

کتبالو: به خاطر اومدن بچه هیجان زده نیستی؟
جیمز: راستش اینقدر کارم زیاد بوده که هنوز فرصت نکردم بهش فکر کنم.
کتبالو:!!!!! ببینم اسم براش انتخاب کردی؟
جیمز: نه. فکر کنم یکی دو هفته دیگه که برم مرخصی فرصت کافی داشته باشم که به اسم بچه فکر کنم. ولی چندان اهمیتی نداره. یه چیزی صداش می کنیم دیگه.
کتبالو:!!!!!!!!!
ولله ترجیح دادم در مورد بچه ی بیچاره چیز دیگه ای نپرسم! بچه ی اول که می خواد دو هفته دیگه به دنیا بیاد معمولا ارج و قربش بیشتر از این حرفهاست! بی خیال.
برعکس مارتین خره که از سه ماه پیش کلی در مورد اسم بچه فکر کرده بود. نمی دونم آخر سر بشه آدام یا دنیل.
یه شرط بندی راه انداخته ان برای تشخیص جنسیت دو تا بچه ها و وزن و تاریخ و ساعت تولدشون.
فقط اسم وینیفرد توی جدول هست فعلا. صبر می کنم دو سه نفر دیگه هم نظرشون رو وارد کنن. بعد من! اینجوری خجالت می کشم بدوم وسط و شرط ببندم!

کتبالو: …(طبق معمول یه حرف زشت بی تربیتی!)
گل آقا: چقدر بی تربیت شده ای آخه.
کتبالو: خیلی خوب. قول می دم. دیگه حرف بی ادبی نمی زنم.
گل اقا: منظورت اینه که دیگه اصلا حرف نمی زنی دیگه!
کتبالو: !@#$^&*!!!! نه به خدا. منظورم اینه که دیگه از این به بعد با تربیت می شم.
گل آقا:‌ ببینیم…اگه به اندازه ی ده دقیقه تونستی…
کتبالو ساکت می شه. تا دو سه دقیقه هیچی نمی گه. یه ماشین از ماشین کتبالو و گل آقا جلو می زنه.
کتبالو: ده…این ماشینه واسه چی چهار تا لوله اگزوز داره.
گل آقا: واسه این که ماشین پرقدرته. قویه.
کتبالو در حالی که سعی می کنه خنده اش رو کنترل کنه…قرمز می شه.
گل آقا دلش می سوزه: بگو خوب…
کتبالو: دارم فکر می کنم با این حساب رستم دستان, بیچاره باید آبکش به دنیا می اومد!

بله…به نظر میاد گل آقا کتبالو خانوم رو از خود کتبالو هم بهتر می شناسه! راست راستی فکر می کردم بتونم لااقل واسه نیم ساعتی مودب بمونم.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امیددیدار.