قمی ها
دستهبندی نشده October 10th, 2006از کتاب های هدایت بوف کور و سه قطره خون رو خونده ام. دو تا کتاب دیگه اش رو هم خونده ام که اسامی شون رو یادم نیست. یکی شون بیشتر علمی تخیلی هست که اتفاقا تحت تاثیرش یه داستان هم نوشتم. راستش از بوف کور با این که سه بار خوندمش اصلا سر در نیاوردم. سه قطره خون رو هم خیلی یادم نمیاد. تقریبا شونزده هفده ساله بودم که خوندمش. با کتابهاش خیلی ارتباط برقرار نمی کنم. آهان..یه کتاب دیگه اش رو هم خوندم که داستان دختریه که خواهرش ازدواج می کنه و خودش خودکشی می کنه. باز هم داستان رو یادم نیست. ولی سالها بعد از خوندن داستان باز یه داستان دیگه تحت تاثیر حال و هوای داستانه نوشتم.
فلسفه می دونم؟ تقریبا اصلا. به دلیل این که خیلی خیلی مادی هستم و تا چیزی معنی مادی نده وقت صرفش نمی کنم. در ضمن کوچکترین چیزی به شدت اذیتم می کنه. خیلی از فیلم ها رو فقط و فقط به این دلیل نمی تونم نگاه کنم که به شدت اذیت می شم و روزهای متوالی به شدت به هم می ریزم. با فلسفه چندان میونه ای ندارم. بیشتر اهل لذایذ دنیوی هستم تا فلسفه و عرفان. و..متاسفانه با کتاب های غیر درسی و کاری و غیر از رمان به همون دلایل بالا چندان میونه ای ندارم!!! خلاصه کاملا بی سوادم!
هر چیزی رو هم که به فکرم میاد می گم.
کامنت های شما من رو یاد حرف مشقاسم خدا بیامرز -که خیلی دوستش داشتم- می اندازه. فقط غیاث آبادیه که زبان غیاث آبادی رو می فهمه!!! حالا..بعد از کامنتهای شما به نظرم من هم باید همین رو بگم: فقط قمیه که زبون قمی رو می فهمه! 🙂
راستی…دلم واسه یه چیز بامزه تنگ شده: قنبیت پلو! فقط یه بار خوردم. ولی به شدت دوست داشتم. بشه دستور طبخش رو پیدا می کنم. در ضمن..قنبیت یه جور کلم باید باشه. نه؟ اسم دیگه ای نداره؟
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
October 10th, 2006 at 6:34 pm
Qubeh ertebAt barqarAr nemikoni. do tA dAstAn taht e ta^siresh neveshti. digeh chejuri miQAsti ertebAt barQarAr koni?
October 11th, 2006 at 12:07 am
bayad yek jor torob bashe …babam yek dafe yek chizi shabihesh ro too Loblaws peydaa kard…hele jedan to az in khoshet miaad? faghat ino midoonam ke bad az khordane har joore mahsoolate ghonabit , har ja miri yek spray khosh boo konande ba khodet bebar…
October 11th, 2006 at 4:43 am
اگه توش کلم داشته باشه که بد بو میشه !! خوب تو خدا نداری بعضیا دلشون میخواد بسازن اینجوری بیشتر بهشون خوش میگذره
October 11th, 2006 at 6:43 am
كت بالوي عزيز
به قنبيت كلم قمري هم ميگن اما قمي ها همون قنبيت رو ميگن و موارد استفاده كمي هم نداره. معروفترينش كه ارژينال خود قم هست آبگوشت قنبيته كه من با بهترين كباب ها هم عوضش نمي كنم.
خود كلم پلو هم طرفداراي زيادي داره و البته دشمنان زياد.(بخاطر همون بويي كه ميگه )
من قمي نيستم ! ولي زبون قمي ها رو خيلي خوب متوجه ميشم.
لذايذ دنيوي رو بچسب كه از همه چي بهتره.
خوش باشي .
October 11th, 2006 at 9:49 am
نمی دونی چقدر خوشحال شدم که جواب سوالامو دادین.انگار دنیا رو بهم داده باشین. ازصمیم قلب متشکرم که لحظه ای از وقتتون رو به من اختصاص دادین.من سن 7سالگی اینجا اومدم و اصالتا اینجایی نیستم اما به هرحال بزرگ شده ی اینجام من برعکس قنبیت رو فقط خام دوست دارم.دلیل آشنایی من هم با نوشته های شما فرار کردن از دست سریالها و فیلمهای تلویزیونیه و اصولا تا کنترل دستم نباشه نمیتونم فیلم ببینم به قول دوستان مرض عوض کردن کنترل و زدن فیلم به جلو رو دارم. اما برعکس شما من در سن چهارده سالگی بوف کور هدایت رو حفظ کرده بودم ولی معنی اش را بعدها فهمیدم و وقتی کتاب\”داستان یک روح\” دکتر شمیسا را که درشرح بوف کوره خوندم بیشتر با هاش ارتباط برقرار کردم و بعدها دهها کتاب در موردش خوندم.ولی باهیجکدام مثل \”سگ ولگرد\” مونس نیستم .پیشنهاد می کنم بخونید حیفه حتما با روحیه ای که دارین لذت می برین چون ا ز هوش فوق العاده ای برخوردارین.البته نمی دونم این نزدیکیا به اینجا اومدین یا نه ولی میشه گفت چهره اینجا با حتی سه سال قبل زمین تا آسمان فرق کرده . الان دخترا تو شهر راحتر از پسرا هستن و حتی مانتو که اینجا لباس ممنوعه بود بدون چادر داره به لباس اکثریت تبدیل میشه. وبا پاساژها ی جدید وبوستانهای تازه احداث چهره جدیدی پیدا کرده.البته خوب به کاندا که نمی رسه صد البته.اما خوشبختانه اینجا هنوز نوشابه کانادا پیدا میشه.شما به نظر من از اون نوع آدمهایی هستین که فیلسوف مادرزادن و شاید نا خودآگاه باشه .چون من هرروز دارم آرشیو نوشته هاتون را با دقت می خونم و جملاتی در اش پیدا می کنم که برام خوندنش لذت بخشه و بهترین نکته اش اینه که یکی دیگه توی انور دنیا ست که فکر روشنی داره و از اون آدمایی که وقتی باهاش حرف بزنی می فهمی که حتما حرفاتو همانطور که می زنی می فهمه نه آنگونه که خودش می خواد.البته می دونم زندگی با چنین شخصیتی برای کسی که نتونه باهاش ارتباط برقرار کنه خیلی سخته اما مطمنم که گل آقاتون هم مثل خودتون آدم فهمیده ایه و من برای داشتن همسر دانایی مثل شما بهش تبریک می گم. راستی کتاب کوچیکی از خیام همیشه همراه منه توی مجالس اجباری وقتی می خونم همه فکر میکنن کتاب مقدسه هرچند واقعا کتاب مقدسه.
می نوش که عمر جاودانی این است- خود حاصل از دور جوانی این است
هنگام گل وباده ویاران سرمست-خوش باش دمی که زندگانی این است
دلتون شاد لبتون همیشه خندون
October 11th, 2006 at 3:17 pm
من از مونترال قنبيت خريدم. اسم انگليسي يا فرانسويشو برات مي فرستم!!!!!!!!!!!
October 11th, 2006 at 4:35 pm
اين شبيه همون كلم قمري است
The Brussels sprout (Brassica oleracea Gemmifera
Group) is a cultivar group of Wild Cabbage cultivated for its small (typically 2.5-4 cm diameter) leafy green heads, which resemble miniature cabbages. The name stems from the original place of cultivation, not because of the vegetable’s popularity there.
“more you can read in wikipedia.”
October 11th, 2006 at 6:27 pm
کتی خیلی باحالی جون خودم انگشت شمار آدم دیدم خودشو اینجوری تعریف کنه!
October 12th, 2006 at 4:44 pm
یه چیزی این وسط افاضات کنم. اسم اون داستان تخیله هدایت S.G.L.L گمونم باشهP:
اوه! اون کلم پلو رو من کلم پلو شنیده بودم نه این اسم! تلفظش چجوره دقیقا؟ از اسم منم سخت تره این:D
خوشم میاد واسه خودت زندگی می کنی دختر! ادامه بده به حرف هیچکسم گوش نده!