یاد اون باری افتادم که ایران بودم, شونزده سالم بود. کلاس کنکور می رفتم. دندون هام هم سیم داشت.
رفتم دکتر, سیم دندون هام رو محکم کرد, به شدت درد داشتم. مستقیم رفتم کلاس کنکور. دوستم چغاله بادوم خریده بود. من هم هوس چغاله بادوم کردم. می خوردم و از شدت درد فریاد می کشیدم. باز هم از رو نمی رفتم و می خوردم.
حالا حکایت امروز شده. به شدت خسته و مریض بودم. جی مین گفت بریم گلف. من هم مثل همیشه کفشهام دم پام بدو بدو راه افتادم. توپ می زدم و جون می کندم و کیف می کردم.
چهل و پنج تا توپ!
بی هوش بی هوشم!

قطعا و مسلما اگه از آسمون یه پول قلمبه برام بیفته پایین که بشه هر جوری که دلم می خواد خرجش کنم, می پرم یه ست کامل گلف واسه خودم می گیرم. اگه باز هم از پوله اضافه بیاد ده جلسه آموزش گلف می گیرم.
باز هم اگه اضافه بیاد, عضویت یکی از زمین های گلف رو می گیرم.
باز هم اگه اضافه بیاد…
هه هه. اگه فکر کردین میگم چیکار می کنم کاملا در اشتباهین!
هی…هی…هی…کی بود می گفت:
اگه داشتم یه میلیون…

عاشق این آهنگه شدم که شعرش اینه.

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار