عاشقشم!!!!!!

سوفیا لورن هفتاد و یک ساله. صاحب زیباترین چهره ی طبیعی در دنیا شناخته شد!
باحال!!
بعد از اون جرج کلونی و شارلوت جرج و کاترین زتا جونز و جانی دپ و کیت وینسلت ایستادن.

پس برد پیت کو؟ :(( عمل زیبایی کرده مگه؟

اتش بس می شه؟ نمی شه؟ می شه؟ نمی شه؟….

تفال به حافظ:

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پای بندست و چو لاله داغ دارد
سر ما فرو نیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت بر هم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهی سر دار به هم بگرییم
مگر آن که شمع رویت بر هم چراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن که برین چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد.

دختر کو ندارد نشان از مادر!!!

هفته ی پیش تولد شصت سالگی مامانم بود. می گه به سن معرفت رسیده.
می گه خیلی خوشحالم. دیگه نباید نگران آینده باشم.شصت سالگی به بعد سنی هست که می تونم با خیال راحت برای زمان حال زندگی کنم.
دیروز شنای کرال یاد گرفته! همیشه از آب می ترسید. تصمیم گرفت که نترسه. و دو ساعته از یکی از دوستامون شنای کرال رو یاد گرفت و رفت قسمت عمیق! به نظرم کادوی تولد شصت سالگی خودش به خودش بود.
از هواپیما می ترسید. بازم تصمیم گرفت نترسه. از چهار پنج سال پیش شروع کرد و سالی دو سه بار سوار هواپیما شد. پرواز های داخلی! با هواپیماهای داغون!
از پاییز که استخر ها خلوت بشن می خواد بره و شنا رو کامل با مربی یاد بگیره.
از یکی دو سال پیش که جای هشت شب فقط تا ساعت چهار عصر کار می کنه خوشحال و خندون از این که سرش خلوت شده کلاس کامپیوتر هم اسم نوشت و کلاس انگلیسی که معلوماتش رو به روز کنه!

به نظرم هنوز هم صبح ها صبحونه ی برادر فسقول من رو حاضر می کنه و می گذاره کنار تختش. و اگه من هم هنوز مجرد بودم شرط می بندم صبحونه ی من رو هم روی میز آشپزخونه حاضر و آماده می گذاشت که برم بخورم و بعد برم بیرون! به شکل عجیبی هر کسی توی خونه ی ما بود به شدت توسط مامانم لوس می شد. من و برادرم و…حتی دوستامون!!!

هنوز هم تمام مدت در حال خوندن فلسفه و تاریخ معاصر ایران و جهانه!!! و تمام روزنامه ها و مجله هایی که در ایران منتشر می شن رو می خونه و تفسیر می کنه!!! و…

بنده دختر خلفش(!!) ازش می پرسم دماغم رو عمل کنم یا (حالا مثلا) ابروهام رو تتو کنم. می گه تو اول برو عقل گردت رو عمل کن بعد دیگه نمی ری واسه خاطر ملت خودت رو زجر بدی دماغ و ابروت رو دستکاری کنی!!!!

و من کماکان در این اندیشه که بالاخره دماغم رو عمل کنم…یا ابروهام رو تتو کنم!
بسوزه پدر…
بگذریم…

دختر کاو ندارد نشان از مادر!!!!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار