به سلامتی و میمنت برادرم دوست دخترش رو آورده خونه و به مامانم معرفی کرده. خیلی خوشحال و خندان شدیم.دختر خانم خیلی گل و متینه. اصلا مثل من و دوستام عین مرغابی بال بال نمی زنه.( درست عین کلمات مامانم بود). این هم شرح مکالمات:
برادر- فری (اسم مامانم) بپر خونه رو جمع کنیم یه آدم مهم می خواد بیاد.
فری- ا.. یه VIP می خواد بیاد؟
برادر- یعنی چی؟
فری- یعنی very important person.
برادر-آره همون که گفتی می خواد بیاد
خونه مرتب می شه و شاهزاده و شاهزاده خانم تشریف میارند.
گزارشات فری به کت بالو در صبح روز بعد:
خیلی دختر خوبیه. چهار تا خواهر هستند.
کت بالو-بیچاره مامانشون. باید چهار تا دختر رو جهاز بده.
فری- آره . بهش گفتم نکنه مامانت اینها پسر می خواستند شماها دختر شدید. اون هم گفته بله سر من که به دنیا آمدم (دختر سوم) ناراحت شدند اما سر خواهر بعدی من دیگه خیلی ناراحت شدند.
واقعا که چه پدر مادر خری. بابا پسر و دختر فرق نداره که .اما خدا عمرشون بده به هر دلیلی این دختر خانم به دنیا آمد و دختر هم شد. برادرم به نظرم دوستش داشته باشه. در ضمن قبل از آمدن ما به کانادا هم من توی خزرشهر با برادرم دیدمش. یعنی این که برادرم پسر هر جایی نیست که هر دقیقه با یه دختر باشه. این رو دیده و خوشش اومده و حداقل یه دوسالی هست که با هم هستند.
البته مسلما انتظار ندارم که یه پسر یا دختر با همون اولین نفر بمونه اما از هرزه بودن پسر یا دختر به شدت متنفرم. دوستی باید دلیل و عمق داشته باشه و با هوسرانی و خوشگذرانی فرق داشته باشه.
دنباله مکالمه:
فری- دختر که خیلی خوبه. حالا ببین چقدر همه تون با هم خوشحال هستید.
دختر خانم- بله خیلی
گزارشات فری به کت بالو:
خانواد ه اشون مال بابل هستند و بابل زندگی می کنند. این و خواهر کوچکه اش با هم اینجا درس می خونند و زندگی می کنند. دیروز امتحان فوق لیسانس انیمیشن داده. دختر خیلی ساده ایه. ( این رو که خداییش راست می گه. من هم توی شمال که دیدمش تقریبا هیچ آرایشی نداشت و خیلی هم ساده لباس پوشیده بود. برعکس من تخم جن که تا سر کوچه هم که می رفتم شصتاد قلم توالت داشتم.(

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار