خوب…بله…راديو مي گفت دو درصد كانادايي ها هر روز ارتباط جنسي دارن, و هفتاد در صد خانوم هاي آلماني گفته ن كه بعد از مسابقه ي فوتبال ارتباط جنسي دارن!

همينه كه كشورها, جماعت نسوان و رجال, هر دو كلي خوش خوشانشون مي شه وقتي جام جهاني توي كشورشونه و كلي هم سرش دعوا مي شه! دو در صد كجا, هفتاد در صد كجا!!! البته…نفهميدم هفتاد درصد ها بعد از هر مسابقه ي فوتبالي ارتباط جنسي دارن, يا اگه ارتباط جنسي داشته باشن هفتاد درصد بعد از مسابقه ي فوتباله!

دو تا تذكر امنيتي!

شماره ي يك: اگه خانوم هستين و ميرين بدوين‌ يا ميرين پياده روي,‌توي گوشتون موزيك نگذارين. دو مورد اخيري كه خانوم ها مورد تعرض جنسي قرار گرفته ان وقتي بوده كه تنهايي مي دويدن و موزيك توي گوششون بوده! بنابراين:

الف: خانوم ها بهتره تنهايي نرن بيرون.

ب: خانوم ها اگه تنهايي مي رن بيرون بهتره موزيك گوش ندن.

ج: اگه اين كارها رو كردن تنشون مي خاره!!!

د: من ميگم جاي همه ي اينها آقايون مزاحم بي تربيت رو اخته كنن!!!

شماره ي دوم: اگه ماشينتون حاشيه ي اتوبان خراب شد, ماشين رو ببرين توي حاشيه اتوبان, و خودتون از ماشين پياده شين. برين توي خاكي. وگرنه يهو يه كاميون از خدا بي خبر مي زنه به ماشينتون و اگه خودتون توي ماشين باشين تيكه بزرگه گوشتونه خدايي نكرده.

آقا جيمي ديروز يه جورايي بهم گفت مدتيه دارم توي اين شركت كار مي كنم و حالا وقتشه كه يه تكوني به باسن مبارك بدم و يه تغييري توي وضعيت كاري ام بدم.

بد هم نمي گه. منتها…اين تغيير يه چيزيه كه عين روند تكاملي حضرت ميمون به حضرت آدم اجتناب ناپذيره. امروز باشه يا فردا,‌به هر حال پيش مياد. مگه اين كه حسابي اوت اوت باشي!

حسابي هم كه اوت اوت باشي, عينهو اداره ي دولتي اتفاق خاصي نمي افته. كار مي كني تا وقتي بودجه كم شه يا بخوان تعديل نيرو كنن. اونوقت اولين كسي هستي كه بيرونت مي كنن. تازه باز هم بگير نگير داره. اون بيچاره اي كه اول سال از تيم ما انداختن بيرون جزو باهوش ترين ها و بهترين ها بود. همون بود كه با من سر براد پيت يكي به دو مي كرد!!!

به هر حال..نه به خاطر آقا جيمي يا هر چيز ديگه, به خاطر تصميمي كه دو هفته اي هست گرفته ام,‌ نه يه پرش, كه دو تا پرش تا سال ديگه همين وقت توي برنامه امه!

منتها…بريم قسمت بعدي…

گاهي وقت ها فكر مي كنين قد خود خدا انرژي و توانايي دارين. بعد يهو يه دونه تير غيب به صورت يه حرف يا حركت يا لينك يا هر چيز فسقل كه فكرش رو كنين از يه جاي اسمون كه قرار بوده پر از ابر رحمت باشه مي رسه! و كل نشاط اون روز رو الكي زايل مي كنه.

اگه يكي مثل كتبالو باشه, مي گه چخه…به درك…يه دقيقه مي ره تو هم, بعد يه وبلاگ مي نويسه, و يه قهوه مي خوره. هممم…گاهي وقت ها قطره اي هم اشك مي ريزه, گاهي هم نه. بعد عينهو همون سلطان نازنين, نگين انگشتري اش رو نگاه مي كنه و يادش مي افته كه:

اين نيز بگذرد …

و…

مي ره سراغ همون برنامه اي كه از دو هفته قبل واسه خودش چيده بود.

حالا ديگه حماس مي تونه اسرائيل رو به رسميت بشناسه..اوكراين و برزيل مي تونن تيمهاي برنده يا بازنده ي جام باشن, خانوم ها مي تونن بدون آيپاد بدون, همه ي ممالك دنيا مي تونن بزنن توي سر و كله ي همديگه.

تا وقتي گوشه ي قباشون به كتبالو بر نخوره…”كي اهميت مي ده؟”.*

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

*پيوست: ترجمه ي who cares…