از صبح احساس كرده بودم كارن از روزهاي ديگه هم دمغ تره. ظهر كه رفتيم دستشويي, حال دوست پسرش رو پرسيدم, و چون پسرك نزديك شركت ما زندگي مي كنه پرسيدم نمي خواد اسباب كشي كنه و بره با پسره زندگي كنه. كارن هم گفت اصلا همچين خيالي نداره. خصوصا كه پسره (برايانه اسمش به نظرم) امروز با دوستهاش مسافرت پسرونه رفته ان مونترال و كارن رو هم نبرده ن! كارن هم به برايان گفته كه خوشش نمياد برايان بره استريپ كلاب. اينجور كه كارن مي گه, برايان اهلش نيست, ولي يه پسر عمو داره كه تمام مدت گير مي ده كه برن استريپ كلاب, و كارن خوشش نمياد كه برايان با اين پسر عمو بچرخه و مهمتر از اون, بره مسافرت!!!!

از اين كه كارن گاهي وقت ها زيادي رئيسه بگذريم, نظرهاش معمولا جالب هستن, اهل جيغ و ويغه, يهو آتيشي مي شه, با همه ي اينها من دوستش دارم. جنسش خراب نيست اولا, باهوشه دوما, و از اون آدم هاست كه باهاش بودن بهت فرصت مي ده ايراد هات رو حسابي بفهمي يا بهتر بگم فرصت اشتباه كردن و تنبل بودن به كسي نمي ده. خلاصه من باهاش بودن رو دوست دارم.

اينجور كه پيداست, برايان در پرداخت كارت هاي اعتباري اش حسابي تنبله (لااقل از نود در صد خانوم ها اين شكايت رو در مورد طرف مقابلشون شنيده ام), ولخرجه (دقيقا مثل مورد قبل), انجام كارهاي اداري و فرم پر كردن رو عقب مي اندازه (باز هم رجوع كنيد به مورد قبل), اهل آينده نگري نيست (باز هم رجوع كنيد به تمام مورد هاي قبل), در مورد هات بودن دختر هاي ايروني حرف مي زنه (شرمنده, ولي اين يكي حسابي من رو حرص مي ده, چون كارن به همين دليل امكان نداره هيچ وقت زماني كه دوست پسرش هست با من هم قرار بگذاره), از تماشاي رقص عربي خوشش مياد (باز هم رجوع كنيد به تمام موارد قبل), و جيگر كارن رو در مواردي از قبيل مسافرت هاي پسرونه و موارد مشابه در مياره و….متاسفانه از ازدواج هم خيلي حرفي نمي زنه.

اين وسط من خيلي خوشحالم كه پسرك رفته مسافرت. چون كارن گفته كه اگه اين هفته بخوام برم گلف يا تماشاي رژه ي همجنس گرا ها, كارن هم شايد بياد!!!

فكر مي كردم, شايد بعضي از همجنس گراها هم, به هر حال از همون موارد بالا به رژه ي آخر اين هفته رسيده ان. هوم؟

و نهايتا…به هر كجا كه روي اسمان همين رنگ است! زندگي رو بچسب, الواطي رو عشقه!

اين مردها!!!!

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار