باز فرانك اينجا بود!!!
ديگه دارم باهاش كنار ميام. مجبورم! نمي تونم به رئيسش بگم عوضش كنه چون مثلا سوپش رو هورت مي كشه, يا حرفهاي بي معني مي زنه!
به هر حال…
اين بار رفته روي اينترنت, يه دونه لينك (كه حاضر نشد براي من بفرسته) پيدا كرده در مورد نحوه ي لباس پوشيدن خانم هاي ايراني!!!! تمام مدتي كه توي صف قهوه بوديم داشت براي من توضيح مي داد كه شلوار خانوم هاي ايراني نسبت به سال هاي قبل كوتاهتر شده, تقريبا تا زير زانو يا نيمه ي ساق پا. موهاي همه شون رنگ كرده و از جلوي روسري بيرونه, آستين هاشون تا نيمه ي ساعده, آرايش مي كنن, و كت هاشون (به نظرم اسم مانتو رو نمي دونست) نسبت به قبل تنگ تر شده!!!!

اين همه اطلاعات دقيق رو از كجا آورده بود, الله اعلم.

به هر حال, هنوز عكس هاي من رو مي خواد, كه…يادم رفته بود سي دي رو بيارم.
بچه اش سيزده ماه و نيمشه. شروع كرده راه رفتن, و اينجور كه پيداست از همين حالا واسه فرانك شاخ و شونه مي كشه و حاضر نيست وقت راه رفتن دست فرانك رو بگيره!!!

هنوز هم نمي تونم هيچ جوره فرانك رو براي بيشتر از يك ساعت تحمل كنم. جرقه مي زنم!!!! خدا رو شكر مارك اسرائيلي بزرگ شده ي مونترال ساكن تورنتو هم امروز اينجا بود, كه …به هر حال درك بهتري از خانوم ها و ايراني ها و محيط كار و حدود و شرايطش داره. باعث انبساط خاطر ماست هميشه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار