از آنجايي كه به بحث مانتوهاي كوتاه كه در ايران صداي اعتراض خيلي ها رو بلندكرده علاقمند شدم, به جاي دنباله سرگذشت خانواده ام اين بار اين متن رو مي نويسم.

در هر جامعه اي با هر پوششي هميشه نوعي برهنگي هم وجود خواهد داشت. مگرا ين كه اصلا و ابدا به جامعه لختي ها بريم. بنابراين تعريف هنجار يا ناهنجار پوششي در تمام جوامع وجود خواهد داشت. اما…

اگر ما طالب برقراري آزادي و استقلال راي در جامعه هستيم بايد بهاي برقراري آن را هم بپردازيم. اگر مي خواهيم بپذيريم كه هر كس مي تواند به صلاح خود فكر كند و تصميم بگيرد و طبق خواسته خود زندگي كند بايد بپذيريم كه هر كسي هم بايد بتواند طبق آنچه كه درست مي داند و مي خواهد لباس بپوشد.

به عبارتي نمي توانيم آزادي و استقلال راي را تا جايي تعريف كنيم و بپذيريم كه خودمان دوست داريم. آزادي و استقلال راي تا زماني كه باعث از بين رفتن آزادي ديگران نشده باشد كاملا مشروع است و بايد تامين شود.

در باره لباس پوشيدن هم از آنجا كه پوشش كاملا به جامعه و وضعيت آن بستگي دارد نمي توان حكم كلي برايش داد.
در كشورهاي اسلامي كه دوره تاريخي كامل مانند كشورهاي اروپايي را طي نكرده اند و به عبارتي در سير تاريخي هنوز در قرون وسطي به سر مي برند, كه البته به دليل ارتباطات وسيح و گسترده اين دوران سريح تر خواهد گذشت و رنسانس سريع تر فرا خواهد رسيد, اين حساسيت نسبت به لباس و پوشش بسيار زياد است. به خصوص نسبت به پوشش بانوان كه هميشه بايد طبق نرم جامعه باشد تا جامعه آنها را بايكوت نكرده و چون به شكلي تحت مالكيت مرد و تحت فرمان و تصميم او به حساب مي آيند ( به هر شكل دختري كه پدر و برادر يا زني كه شوهر نداشته باشد هميشه طعمه جامعه است) حساسيت و بي رحمي بيشتري نشان مي دهند.
از سويي در كشورهاي اسلامي هميشه اين زن است كه بايد مواظب باشد كه مورد دست درازي مرد قرار نگيرد و مرد اگر هم دست درازي انجام داد خيلي تحت سرزنش نخواهد بود به خصوص اگر زن در پوشش يا رفتار مطابق نرم جامعه نبوده باشد.
به هر شكل كه اين از مشخصات هر جامعه اي در قسمتي از تاريخش بوده و هيچ جامعه اي را نمي بينيم كه اين مرحله را نگذرانده باشد يا در حال گذراندنش نباشد.

نهايت ماجرا اين كه لخت بودن يا پوشش داشتن نيست كه متمدن بودن ياپيشرفته بودن جامعه را تعيين مي كند. آزادي در انتخاب لخت بودن يا پوشش داشتن است كه متمدن بودن جامعه را تعيين مي كند. ما نمي توانيم طبق سليقه خود براي همه افراد پوشش استاندارد تعيين كنيم و به سوي كسي كه از آن عدول كند انگشت نشانه برويم. يا نوعي پوشش خاص را ممنوع كنيم. اينها از نشانه هاي بيماري قانون گذاري و اجراي آن در يك جامعه است.

بنابراين به نظرمن با اين كه در ايران متاسفانه هنوز در قرون وسطاي تاريخ هستيم (تفتيش عقايد, خفقان عمومي, حاكميت مذهب, وجود مراجع مذهبي كه نمي توان زير سوالشان برد, محترم نبودن فرديت يك انسان, شكنجه هايي به نام مذهب از جمله شلاق يا سنگسار, مجازات اعدام , اجراي مجازات ها در ملا عام, عدم برابري افراد و نيز زن و مرد در برابر قوانين حقوقي, عدم برابري زن و مرد و نيز افراد در برابر قوانين عرفي اجتماعي و…) اين نگرش به پوشش به خصوص پوشش زنان تعجب بر انگيز نيست. اما بايد ديد دلايل و ريشه هاي اين نگرش چيست و به چه دليل ايران كه ۲۵۰۰ سال بيشينه تاريخي دارد و اولين لوايح آزادي و حقوق بشر را در دوره اي كه تمدن در بسياري مناطق وجود نداشت تدوين كرد چرا به يك دوره تاريك قرون وسطي رسيده آن هم در زماني كه ممالك غرب دوره رنسانس خود را سال هاست كه گذرانده و اين مراحل را طي كرده اند.

ايران و ملتي كه مي توانست سرمشق همه دنيا باشد, فرهنگي غني كه همه كشورها و ملل حسرت آن را مي خورند و پادشاهي درخشان باستاني كه در زماني كه همه پادشاهان ديكتاتوري محض بوده و برده داري داشته اند, به نسبت خود عادل و ميهن دوست بوده است, حيف است كه با تكيه بر فرهنگ غني خود اين دوره قرون وسطا را سريع تر به اتمام نرساند.

اگر خود ما مبناي آزادي و استقلال راي را نشناسيم و نپذيريم كه با تكيه بر انديشه و صلاحديد خود مي توانيم نوع زندگي و قوانين خود را تعيين كنيم هيچ فردو ملتي در دنيا اين را به ما اهدا نخواهد كرد.

ببخشيد كه اين متن كمي نا پخته و سريع شد. از محل كارم تايپ كردم.
مامان نيلو مرسي. براي اولين بار با پارسي ميل كار كردم.
نيلوفر عزيز, خانم دكتر آينده, مرسي از اين كه اين بحث رو پيش كشيدي كه من هم با يادآوري اون يه سري حرف هايي رو كه مي خواستم بنويسم.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار