شرايط يكسان, محيط يكسان, همه چيز انگار يك تكرار كامل, يك نقاشي كامل از چيزي كه قبلا هم بوده. و تو…تو…توي اون نقاشي مي ايستي,‌ همونطور و همونجا كه قبلا ايستاده بودي.
از بيرون همه چيز, همه چيز, همه چيز در هر دو نقاشي يكسان و شبيه به نظر مياد. در صورتي كه اون دو نقاشي كوچكترين شباهتي به هم ندارند.
چي فرق كرده؟ تو؟
حالا…
مي شه دو تا نقاشي رو گذاشت كنار هم و زيرشون نوشت: ده اختلاف بين اين دو تصوير رو كه در شكل ديده نمي شند پيدا كنيد و ضربدر بزنين.

يا…جور ديگه, مي شه زير نقاشي ها نوشت,‌ ده شباهت بين اين دو تصوير رو كه ديگه ديده نمي شند پيدا كنيد و ضربدر بزنيد.

از تصويرهاي نقاشي شده بي رنگ كه بايد با مداد رنگي رنگشون كني خيلي خوشم اومده. شايد برم و چند تا كتابچه ازشون بخرم. در ست مثل زندگي مي مونند, وقتي تمام خطوط اصلي زندگي رو داري, خونه, درخت, آسمون, ابر, آفتاب, گل, چمن, آدم, پرنده, رودخونه, …و فقط مي مونه كه رنگشون بزني. رنگشون بزني. رنگشون بزني.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار