حالا زن با كنجكاوي و عصبانيت منتظر نتيجه ي كار بود.
مرد از دخترك مو مشكي چشم بر نمي داشت.
مرد را دوست داشت, حسادت مي كرد, اما با تمام وجود دوست داشت مرد دخترك را به دست آورد. نه به دليل خوشحال شدن مرد, بلكه به اين دليل خود خواهانه كه فكر مي كرد اگه مرد توانسته باشد زن را به دست آورد, در مورد هيچ دختر ديگري شكست نخواهد خورد. يك كلام شكست مرد, شكست غرور زن بود.
حسادت؟ براي بر انگيخته شدن حسادت زن توجه مرد به دخترك كفايت مي كرد. حالا ديگر مهم غرورش بود. كار از حسادت گذشته بود.

اگر حماقت و ناتواني مرد در به دست آوردن دخترك مو مشكي اثبات مي شد, حماقت زن هم در دل دادن به مرد اثبات مي شد.
در اين نبرد بايد مرد را تنهاي تنها به ميدان مي فرستاد. تنها جنگيدن قانون اين بازي بود.

اگر مرد دخترك را به دست مي آورد, فردا صبح هنوز زن را داشت, وگرنه…زن مي دانست كه ديگر براي مرد نخواهد ماند.
زن, آخرين كسي بود كه مرد بايد تصاحبش مي كرد, برد دخترك مو مشكي, باخت مرد بود و باخت دخترك مو مشكي برد مرد, …و هر دو برد زن.

زن خوشنود منتظر بود. دخترك با مرد حرف زد, نوشيد, خنديد. زن نفسي عميق كشيد. لبخند زد.

فردا صبح مرد از بستر بر خاست.
زن بيرون اتاق انتظار مرد را مي كشيد.
—-
چهارشنبه سوري امسال…احتمالا از چهارتا انتخابي كه دارم چهارمي رو انتخاب مي كنم.مي شينيم خونه, با گل آقا, گل مي گيم, گل مي شنفيم.
فقط…بدجور دلم مي خواد از روي آتيش بپرم. عاشق اين جمله هستم كه مي گه: زردي من از تو, سرخي تو از من. فقط به خاطر همين يه دليل شايد تا پارك لسلي برم.
فالگوش ايستادن هم كه لذتش وراي اين حرفهاست.

هي…قاشق زني كسي پايه هست؟ عاشق قاشق زني هم هستم.
چه كنم با اين دل هوسي؟
خير. به نظرم…يعني شايد برنامه ي دوم رو انتخاب كنم.

در ضمن براي علاقمندان, “گاورنمنت كلاب” برنامه ي ايراني داره امشب. احتمال زياد خوش مي گذره. اگه اهل رقص هستين و فردا صبح هم نبايد برين سر كار جاي ما رو هم اونجا خالي كنين.
پرويز صياد و بنفشه ي صياد هم كه برنامه دارند.
اين دو تا بالايي ها انتخاب هاي اول و سوم بودند, كه هر كدوم به دليلي رد شدند.

چهارشنبه سوري خوبي داشته باشيد. انشالله صد سال به از اين سالها.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار