يكي از كارهايي كه دو بار در سال توي اداره ي ما -و خيلي جاهاي ديگه- انجام مي شه مرور عملكرد كارمندها توسط رئيس بالادستي است.

اهداف جديد براي هر كارمندي براي ۶ ماهه ي آينده تبيين و تعريف مي شه و چگونگي عملكرد كارمندها در ۶ ماهه ي قبلي بررسي ميشه.

رئيس يه فرم براي هر كارمند مي فرسته كه توش مي پرسه نقاط قوت و ضعف اون كارمند چي بوده. اون كارمنده فرم رو مي فرسته براي سه تا آدمي كه در طي اون شش ماه باهاش كار كرده اند. مي شه اون سه تا آدم از خود شركت يا از خود تيم يا حتي از يه شركت ديگه بوده باشند. اونها فرم رو پر مي كنند و مي فرستند واسه ي رئيسه. اگه دلشون خواست يه كپي هم به كارمنده مي فرستند.

اين دفعه مثل دفعه ي قبل من فرم ام رو فرستادم واسه ي مارتين, هانگ و ديويد. ديويد كه مسلما براي خودم كپي نفرستاد. نمي دونم چي برام نوشته. مارتين طبق معمول بسيار رك و منصف بود. نقاط قوت و نقاط ضعف من رو كامل و تمام عيار فرستاد واسه ي آقا جيمي و خودم. هانگ هم كه گل و ناز, گفته بود كتي اصلا نقطه ي ضعف نداره. كلش سراپا حسنه.

مشكل وقتي بود كه كسي فرمش رو مي فرستاد كه من پر كنم. خوب, بايد منصفانه در مورد نقاط ضعف و قوتش فكر مي كردم. پارسال برام سخت بود. خيلي مشكل بود كه نقاط ضعف كسي رو بازگو كنم. بامزه اينه كه هميشه به نقاط ضعف ملت پي مي بري اما اين كه چطوري بازگو كني كه بد تعبير نشه و سازنده باشه و براي طرفت هم بد نشه مشكله.

امسال خيلي خيلي ساده تر شده بود. از چيزهايي كه نشونم داد توي يك سال علم الاجتماع (!!) ياد گرفته ام. مثلا براي مارتين, هميشه فكر كرده ام اين بچه بايد اطلاعات تكنيكال اش رو بالا ببره و به غير از موارد مستقيما مربوط به خودش در بقيه ي موارد هم مطالعه كنه و از منابع آموزشي استفاده كنه. خوب, اينجوري ترجمه شد: از اونجايي كه مارتين به سطح مديريتي ارتقا پيدا كرده, خوبه كه در جهت بيشتر كردن اطلاعاتش در موارد مختلف و تكنولوژي هاي متفاوت, و هم چنين پيدا كردن ديد مديريتي و بازار دوره هاي آموزشي ببينه و بيشتر كار كنه.
در مورد ژوليت,‌ اطلاعاتش خوبه ولي استفاده اي ازشون نمي كنه. اينطوري ترجمه شد كه : ژوليت اطلاعات خيلي خوبي داره كه مي تونه براي بهتر كردن سناريوهاي تست ازشون استفاده كنه. از اون گذشته مي تونه با توجه به معلوماتش از دستگاه هاي تست تست هاي بيشتري رو شبيه سازي كنه و با جزئيات كاملتر انجامشون بده.
سخت ترينش براي هانگ بود. به نظرم هانگ خيلي كارش عاليه و خيلي هم سرش مي شه. تنها مشكلم اين بود كه چطور ارتقا پيدا نكرد. دو حالت داشت. يا اين كه خودش درخواست نداده بود. يا اين كه درخواست داده بود و ديويد ارتقائش نداده بود. فرم هانگ هم بايد فرستاده مي شد براي ديويد. من هم به عنوان نقطه ي ضعف هانگ نوشتم اين هانگ نازنين پتانسيل مديريتي داره. بنابراين اگه يه سري مسئوليت هاي مديريتي رو هم عهده دار بشه بدكي نيست. حالا اين جمله در هر دو حالت معني پيدا مي كرد.
—-

حالا به سخت ترين قسمتش رسيده. بايد در مورد خودم در چهار حوزه ي مجزا قضاوت كنم و مثال بيارم. فردا اول وقت با آقا جيمي مرور ساليانه دارم. فرمه بايد تا اون موقع پر شده باشه. يه دو ساعتي طول مي كشه به نظرم. كاش الان يكي پيدا مي شد بهم تقلب برسونه.

به هرحال چون اين اتفاق فردا ۱۱ ژانويه مطابق با روز تولدم (۲۱ دي كه اين سال استثنائا افتاده به ۱۰ ژانويه ولي به صورت عادي بايد مطابق با ۱۱ ژانويه باشه) مي افته, حالتي به غير از خوش شگون بودن نمي تونه داشته باشه.
بريم ببينيم چه مي كنيم.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

پيوست: بهم نگين به آقا جيمي بگم تولدمه ها. ايراد شرعي داره. من دو تا تولد دارم. يكي شناسنامه اي, يكي واقعي. اين يكي ۲۱ دي ماهيه تولد واقعي منه. اما تولد شناسنامه ايم درست با تولد پسر آقا جيمي يكيه. ترجيح مي دم آقا جيمي فقط از تولد شناسنامه اي من خبر داشته باشه تا تولد واقعي ام. بنابراين فرض تولدي گرفتن از آقا جيمي براي فردا باطله.