توي راه برگشت از نياگارا به (تورنتو و سپس) اتاوا تصميم گرفتيم كه اگه كار گذرنامه يا گذشتن از مرزمون درست نشد بريم و اين مدت سه روز رو در اتاوا يا مونترآل بگذرونيم كه مي دونستيم حسابي هم خوش خواهد گذشت.

سر راه رفتيم يه مك دانلد و نشستيم براي صرف صبحانه. گرسنه ي گرسنه بوديم. باران هم شروع شده بود.
يادم بود كه شناسنامه ها براي كاري دست وكيل هستند و بايد براي تمديد گذرنامه ي گل آقا پس بگيريمشان. توي راه به سفارت ايران در اتاوا تلفن زديم كه در مورد مدارك لازم سوال كنيم. گفتند بريم خونه امون و روي سايت “سلام ايران” مدارك رو ببينيم!!
ما هم از همون وسط اتوبان به دوستان زنگ زديم و گفتيم روي اينترنت نگاه كنند و خبر بدن.
خدا رو شكر فقط عكس لازم بود و شناسنامه و البته اصل گذرنامه و مدرك اقامتمون در كانادا كه همه يا دستمون بود يا در طول يكي دو ساعت مي شد تهيه شون كرد.
رسيديم تورنتو. مستقيم رفتيم عكاسي و بعد هم پيش وكيل براي گرفتن شناسنامه ها. تا عكس حاضر بشه هم رفتيم خونه ي دوستمون و نهار رو با هم خورديم.

ساعت ۴ بعد از ظهر از تورنتو راه افتاديم به سمت اتاوا. چشمتون روز بد نبينه. بارون مثل سيل مي باريد.توي جاده اصلا ديد نداشتيم. من با پررويي يك ساعتي رانندگي كردم و بعد گل آقا نشست. بعد از يك ساعت رانندگي به دليل باران شديد تصميم گرفتيم وسط راه توي كينگزتون اطراق كنيم.
تلفن زديم به واشنگتن و هتل رو براي روز اول كنسل كرديم. رفتيم يه متل پيدا كرديم و من -بلانسبت مرغابي- شيرجه زدم توي حمام.
شام رو هم رفتيم يك “رستوران بار” خوشگل توي مركز شهر.
صبح ساعت هتل زنگ نزد و ما به جاي ۶:۳۰, ۷:۳۰ از خواب بيدار شديم. به هر صورت به سرعت راه رو به طرف اتاوا ادامه داديم.

بنابراين شب اول رو به جاي واشنگتن در كينگزتون گذرونديم و صبح روز دوم سفر حدود ساعت ۹:۳۰ صبح رسيديم اتاوا….

————————————-
تفال:

حافظ از جور تو حاشا كه بگرداند روي
من از آن روز كه در بند تو ام آزادم

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار