طوفان..گردباد…و سپس آرامش…آرامش…سكون…و بالندگي
تمام شعرها در گذر زمان پاك شده اند. شكوفه ها در نسيم مي شكفند. من..مي رقصم..دست افشان..تنها..در جمع..
مي چرخم, مي چرخم, دست افشان, پايكوبان,
شكوفه ها مي شكفند. باد مي وزد, باد مي وزد, شعرها پاك مي شوند, برگ مي ريزد, برگ مي ريزد.
من دست مي افشانم, تنها, در جمع..
شكوفه شبنم مي افشاند,‌ شكوفه زمستان را دوام نمي آورد.
من دست مي افشانم,‌ تنها, در جمع..
باد پاييزي زمستان خواهد آورد, شكوفه در نسيم به گذر زمستان مي انديشد,
و من باز دست مي افشانم, تنها, در جمع..
زمستان در راه است,
و من بر بستري از شكوفه دست خواهم افشاند, تنها, در جمع..
و من بر بستر شكوفه, در گذر نسيم,‌ پيش از گاه طوفان, پيش از گاه گردباد, خواهم خفت, تنها, تنها

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

پيوست: خوابم مياد!!!! بي خيال شكوفه و گردباد و طوفان. راست راستي خوابم مياد!!!