مارتين يه روز زودتر از ماه عسل برگشته!!! موضوع اينه كه مي خواد يه روز مرخصي اش رو هفته ي ديگه استفاده كنه.
ايميل فرستاده و مي گه كه خيلي بهش خوش گذشته. قراره عكس ها رو هم پشت بندش بفرسته.
—————————————-

استيو و مارك اومدن پايين كه روي همون پروژه اي كه معنويات من رو به خطر انداخت كار كنند. بايد از يكي از دستگاه هاي تست استفاده كنند. اومدن و ديدن ورودي و خروجي دستگاه رو بلد نيستند. مارك به استيو مي گه منوال دستگاه رو نگاه كردي؟ استيو مي گه ” what do you mean? I am a guy. Guys never go to manual.”

حالا قرار شده كه من منوال رو بخونم و تست هاي دستگاه رو بفهمم و كار با دستگاه رو ياد بگيرم و يه داكيومنت خلاصه شده آماده كنم!!!! دقيقا يكي از پاشنه ها ي آشيل آقايون همين جاست.
بعد هم ده دقيقه با دستگاه بازي كردن و سر در نياوردن و راهشون رو كشيدن و رفتن بالا!!!! تنها كاري كه مي مونه اينه كه سر و گوش آب بدم ببينم دارن دو تايي روي پروژه كار مي كنن بي اطلاع كت بالو خانم يا نه. اين رقابت ها و پنهان كاري ها آدم رو مي كشه بالاخره. چخه..چخه…بي خيال.
—————————————-

دارم يه كلاس ديگه رو شروع مي كنم. رقص يكي از رقاصه هاي اينجا رو خيلي دوست داشتم. اتفاقي كسي رو پيدا كردم كه باهاش آشناست و قراره شماره اش رو بهم بده كه برم كلاسش و رقصش رو ازش ياد بگيرم. يه دو سه سالي طول مي كشه تا ياد بگيرم به نظرم. واقعا كارش حرف نداره اين دختر.
—————————————–

دوشنبه صبح ها كه ميام سر كار حدود دو سه ساعتي ميگذره تا حوصله ي كار كردن پيدا مي كنم.
تقريبا دو سه ساعت اول در حالت گذر از تعطيلي به كار هستم. اما بعدش موتورم راه مي افته و …قييييي…ژ.
مزخرفترين زمان هفته دقيقا دوشنبه از ساعت ۷ صبح تا ۱۱ صبحه. بعدش چهارشنبه از ۷ صبح تا ۱۱ صبح كه ميتينگ هفتگي است. و بهترين زمان هفته جمعه از ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۲ شبه به نظر من.
با اجازه تون مرخص بشيم ديگه. قان…قان…قي…..يژ.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار