این داستان از سیاه ترین داستانهایی بود که در زندگیم خوندم.
قشنگه. از دیدگاه فضاپردازی و بیان, واقعا قشنگه. اما آنچنان با اعصاب و روح و روان آدم بازی می کنه که کمتر می شه در نوشته ای دید.
و تصور این که نکنه یک در هزار برای کسی اتفاق افتاده باشه…که مسلما قسمت هاییش اتفاق افتاده, کافیه که روزها به فکر فرو ببردم.
روی اینترنت پیداش کردم, ولی یاد آوری حس دفعه ی قبل, از دوباره خوندنش منصرفم کرد.

از مخملباف باغ بلور رو از همه بیشتر می پسندم. شخصیت ها واقعی..ملموس..و همه مظلوم.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار