۱) بوش و کري من رو ياد dumb and dumber مي اندازن. حالا که فعلا دوباره ملت آمريکا dumber بودن خودش رو اثبات کرد.
قسم مي خورم اکثريت ملت آمريکا درست مثل حزب اللهي هاي دو آتيشه ي خودمون هستند.
حق هم دارن بيچاره ها. با دويست سال بيشينه ي تاريخي که آدم به جايي نمي رسه. بگذريم که ما هم با پنج هزار تاش به جايي نرسيديم.
نتيجه گيري کلي اين که بيشينه ي تاريخي در رشد يک ملت خيلي هم نقش مهمي نداره. هان؟
بحث طولانيه. ربط تاريخ و رشد ملت ها. در وبلاگ کت بالو که نمي گنجه. شايد جايي ديگر.

۲) الان بيشتر از يک ساله که کارن اومده توي تيممون. توي اين مدت هميشه فکر مي کردم قيافه ي اين دختر برام چقدر آشناست. امروز کشف کردم. خيلي شکل اوشين است!!!

۳) سليقه ي زيبا پسندي در دنيا حسابي متفاوته. اما ايراني ها بهترين سليقه رو دارند به نظرم. ژوليت عکس هنرپيشه ي محبوبشون رو نشونم داد. پسره خوبه. بدکي نيست ولي آنچنان آش دهن سوزي هم نيست.درست کپي پسر هاي خوش تيپي هست که توي کارتون هاي چيني و ژاپني مي بينيم. سفيد سفيد با صورت صاف صاف. مو مشکي و چشم و ابرو مشکي. چشم ها در حالتي بين گرد گرد و کشيده گير کرده اند!!! و دهن غنچه اي صورتي!! باريک با کمي عضله البته.
من کس ديگه اي غير از محمد رضا گلزار به نظرم نرسيد که نشون ژوليت بدم. (از حضور همه ي آقايون معذرت مي خوام. عکس هيچ کدومتون دم دست نبود. وگرنه صد البته که همه تون از محمد رضا گلزار خوش تيپ ترين ماشالله.) ژوليت هم گفت به نظرم شما در ايران آقايون خوش تيپ زياد دارين. (آخه گل آقا رو هم ديده!!) و ادامه داد که به نظرش آندره آغاسي که ايراني الاصل است خيلي خوش قيافه و خوش تيپه.
در ادامه آقاي هانگ مهربان دانا هم گوگوش رو بسيار زياد پسنديد.
ژوليت در ادامه گفت که از هنرپيشه هاي خارجي لئوناردو دي کاپريو هم محبوبيت زيادي بين بانوان آسياي شرقي داره. (باز هم معذرت از آقايون که ژوليت اونها رو به دي کاپريو ترجيح نداد. مي گم اصلا اين بانوان قوه ي زيبايي شناسي ندارند).
خواستم يه عکس از مجلس شوراي اسلامي نشونش بدم. ديدم نه بابا ولش کن.

۴) يه محصول جديد قراره دوشنبه واسمون برسه که حسابي عاليه. يه دوربين مگاپيکسل (رزولوشن دقيقش رو نمي دونم) با قدرت زوم زياد. دو تا اسپيکر توي دو تا پهلوي محصول سبز شده اند واسه ي کيفيت موزيک بهتر. مي شه عکس و فيلم باهاش گرفت و آپلود کرد روي سرور. بعد از روي اون سرور فرستادش روي سرور ديگه (به طور واضح گفته شده اگه وبلاگ دارين مثلا مي تونين بفرستينش روي وبلاگتون). در ويرايش قبلي سروره, عکس و فيلم رو فقط مي تونستي بفرستي واسه ي يه تلفن ديگه يا واسه ي ايميل ملت.
خلاصه که بشتابيد…که تاخير موجب پشيماني است.
خوب. يه موضوع ديگه که بد نيست بدونين اينه که ما توي خيريه کار نمي کنيم. يعني اين که خانوم جون و آقا جون. واسه ي هر کدوم اون بالايي ها بايد پول بسلفين جون شوما.
جاي دوري نمي ره. خدا يک در دنيا هزار در آخرت عوضتون مي ده.
از شوخي گذشته عاشق يه سري از مشخصات اين محصوله شدم. هر چه خوبان همه دارند اين تنها داره. حالا بياد ببينيم اين همه عربي مي رقصه راه رفتن معمولي رو بلده يا نه.

۵) به عرض مي رساند اينجانب کتبالو از دو سال و ده ماه پيش که اومدم اينجا تا حالا اينقدر پيشرفت کردم که نگو و نپرس.
يه پسري اينجا کار مي کنه به نام هريسون. بعد از مدتي که من اومدم سر کار هريسون هم اومد و به عنوان کو آپ (شبيه کار اموز ولي جدي تر از کار آموز) اينجا مشغول به کار شد. اونموقع من يک کلمه از حرف هاش رو هم نمي فهميدم. حالا اومده و اينجا استخدام شده. يه presentation داشت امروز. باورتون بشه يا نه کل حرف هاش رو فهميدم. حتي يه اصطلاح هم که بلد نبودم رو ازش و از لابه لاي حرف هاش ياد گرفتم.
کلي دارم کيف مي کنم.

۶) توي يکي از محصولاتي که از يه شرکت ديگه گرفتيم که اينجا بفروشيم يه سري منوهايي داره که کلي خنده دارن. حرف هاي بي تربيتي مصطلح بين نوجوان هاي اينجا:
Absofinglutely
F off
Booty Calls

با يکي از بچه هاي کوآپ داشتم مي خوندمش. هر جا رو نمي فهميدم پسرک بيچاره سرخ و سفيد مي شد و برام در موردش توضيح مي داد. جاتون خالي به اندازه ي يک ساعت از خنده ريسه رفتم. بامزه اين بود که بعدش مجبور شدم همون ها رو براي ژوليت توضيح بدم. آخه دخترک بيچاره توي يه جلسه اي در مورد همين محصول مونده بود هاج و واج و مردد که چرا در مورد منوها -که نبايد چيز مهم و قابل بحثي در مورد يه محصول باشه- و حذفشون اين همه بحث مي کنند.
اتفاقا همون شب موقعيت چتي با يکي از دوستان خيلي عزيز پيش اومد که تونستم يه سري از اين اصطلاحات رو باهاش تمرين کنم. معذرت مي خوام دوست عزيز. منظوري نداشتم. حالا که حرفش شد خوبه بدوني فقط تمرين مي کردم!!!

۷) هر لحظه بيشتر از لحظه ي قبل به اين نتيجه مي رسم که هر چيز و هر شرايطي رو صرفنظر از اين که در چه وضعيتي باشه: بد يا خوب يا بدترين يا عالي, مي شه بهترش کرد. مهم تلاش مداومه و فکر کردن و تامل. و صرفنظر از هر چيز بايد شاد بودن رو ياد گرفت.
خلاصه به نظرم به غير از وضعيت هاي اسفناک افتضاح که مثلا گير گروه القاعده افتاده باشي و گروگان بن لادن باشي بقيه ي وضعيت ها هميشه مي تونند لذت بخش و موقعيتي براي تلاش و زندگي کردن باشند.
مي تونين بخندين ولي هميشه وحشتم از اينه که توسط يکي از اين گروه هاي وحشي به گروگان گرفته شم يا زنداني يکي از اين دسته ها بشم!!!!
گاسم به خاطر همينه که اينقدر به تارک دنيا شدن فکر مي کنم. به نظرم ديوارهاي صومعه آدم رو از دست گروه هايي مثل بن لادن و القاعده و …حفظ مي کنند. نه؟

دوستتون دارم. خوش بگذره. به اميد ديدار

پيوست: ولله جسارت نباشه ولي من دو تا دوست عزيز دارم هر کدوم از يه گوشه ي دنيا. اين دو تا يه شرط بندي کرده اند. من بي طرفي خودم رو اعلام مي کنم. در عين حال که سر قولي که بهشون دادم هم -يکي با واسطه و يکي بلاواسطه- خواهم بود.

قول اول اين بود که يه متن رو که يکي شون بفرسته مي گذارم توي وبلاگم. قول دوم هم اين بوده که کامنت نفر دوم رو پاک نمي کنم.
بفرماييد. اين از قول اول. اين پايين نوشته ام گرچه که اسم ها رو خالي گذاشته ام. اگه خواستند مي تونند خودشون توي کامنت دوني اسم هاشون رو بنويسند:

به نام خالق هوش و فراست
اينجانب … از اين تريبون به همه ي وبلاگ نويسان و وبلاگ خوان هاي محترم و عزيز فارسي زبان اعلام مي کنم که آقاي … دارنده ي وبلاگ … صادره از تهران بازنده ي يک شرط مهم شدن -شرطي که در اون هوش و فراست مورد سوال بود-.
و فقط در اينجا اعلام مي شود که آقاي نامبرده بخت وحشتناک خود رو پذيرفتند و پيشنهاد هر گونه لطف و مرحمت را هم با کمال شجاعت رد کردن. برايشان از خداوند آرزوي صبر دارم.
دوستدار همه ي مهربانان و باهوشان
….
پاييز ۲۰۰۴

فقط اگه هر کدوم از دوطرف خواستن خودشون به اين متن اضافه کنند.
من به هردوشون ارادت ويژه دارم.