قبل از این که بنویسم بگم که یادداشت شماره 92 هم که اون پایین هست جدیده و کمابیش در باره همین موضوع است.
ببینین من یه حساب خرده ای با خداوندگار عالم دارم. خداوندگار عالم بین خودش و من تبعیض قائل شده. امریه و مجوز صادر کرده که مردها می تونند دوتا و سه تا و چهار تا زن دائم و بی نهایت تا صیغه داشته باشند به این شرط که عدالت رو بین اونها رعایت کنند. در ضمن توانایی نفقه دادن اون ها رو هم داشته باشند. به این قسمت که خودش گفته اگر مرد توانایی برقراری عدالت بین زن ها رونداره می تونه کنیز بگیره کاری نداریم. حالا همین خدای محترم گفته که انسان برای خداوند هیچ شریکی نباید بگیره!! یعنی شوهر من برای من شریک بگیره خیلی براش خوبه خدا هم کیف می کنه, اما برای خداشریک نگیره که اصلا براش خوب نیست. خدا خوشش نمیاد. خیر خدای عزیز تنهایی امریه و مجوز صادر نکن. بنده در اعتراض به مجوز شما یه مجوز صادر می کنم. از خداوند دو دو و سه سه و چهار چهار اختیار کنید (تقلید از سوره نسا) اما عدالت را بین آنان برقرار کنید. اتفاقا بد هم نیست. هر شب نوبت می گذاریم و یکی از خداهارو عبادت می کنیم. همه اشون رو هم اندازه همدیگه دوست داریم.خمس و زکات رو هم بینشون عادلانه تقسیم می کنیم.
خوب شد خدا جونم؟ خودت خوشت میاد که حالا مجوز صادر می کنی؟
همین… آخیش راحت شدم. آدم به خدای خودش حق اعتراض همیشه داره. چون خداوندی که من شناخته ام از خیلی های دیگه که حق اعتراض به کسی نمی دن خیلی بهتر می فهمه.
خلاصه که…
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار