نمی دونم عاقبت این حرکت چیه؟ نمی دونم این آقا نوعی دن کیشوته, یا نه, واقعا می دونه داره چه می کنه و با آگاهی جلو می ره.
نمی دونم جریاناتی پشت پرده است, یا همه اش همینه که داریم می بینیم.
نمی دونم, نه می تونم بگم قبول دارم, و نه به این راحتی می تونم انکارش کنم.

فقط می تونم بگم نمی دونم, می تونم بگم گاهی وقت ها من رو یاد رادیوی مجاهدین می اندازه, می تونم بگم برام جالبه اگه یه نفر به اتکای خودش و خودش و خودش چنین حرکتی رو شروع کنه. بیش از هر چیزی جالبه.

اگه ایران بودم می رفتم جلوی دانشگاه؟ شاید آره, شاید نه. واقعا نمی دونم. اما اینجا..اگه مشابه این حرکت انجام بشه مطمئن هستم که شرکت می کنم.

چی بگم؟ بگم به امید آزادی ایران؟ بگم به امید آزادی ایرانی؟ بگم به امید سرافرازی ایران و ایرانی؟ بگم به امید آزادی بشریت؟ به امید سرافرازی بشریت؟ فقط…فقط یه کمی شعارگونه و ایده الیستیه.

اما دست آخر یک کلام. کاری که آقای اهورا یزدی میکنه رو, دن کیشوت وار, یا چه گوارا گونه, من جرات انجامش رو نداشتم. امیدوارم به بهترین شکلی هدایت بشه. امیدوارم آدم ها خوشبخت تر و شادتر و آگاه تر بشن.
می نشینم تا زمان بگذره, و زمان همیشه می گذره.
آینده نشان خواهد داد.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار