همه يك چهارچوب دارند و در آن چهار چوب زندگي مي كنند و عشق مي ورزند و دروغ مي گويند. كافي است يك بار با چشم باز و با حواس جمع خودت رو بگذاري جاي هر كسي و از ميان چهار چوب اون آدم نگاه كني تا بتواني براي هميشه هر منظره اي را كه ممكن است از چهارچوبش ديده شود پيشگويي كني.
====

خودت را تكرار مي كني
و بتخانه هايم را ويران

دور, دور, دورتر
از چشمم ناپديد مي شوي

تمام عاشق ها
در هاله ي اثيري رد پاي تو
دود مي شوند, ابر
پاك پاك پاك

و عشق, كم كم
از وجود من هم پاك مي شود
=========

آمدي, “هيچ” آوردي
رفتي, “همه” را بردي

از “هيچ” تو بزرگ شدم,
“همه” ي واقعي ها را شناختم

از “همه” ي من
“هيچ” هم همراه تو نماند

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار