۱) خانم دلكش فوت كرد. يادش گرامي و روحش شاد.
۲) اين خانم آيلار ديانتي عجب گرفتاري شد ها. بابا به خاطر فيلم پرنو كه ديگه نبايد كسي رو كشت!!! اصلا مگه مي شه هر روز هر روز توي شهر آدم كشت!!!! بي خيال ديگه. شورش رو در آوردين بابا. گيرم كه فيلم پرنو هم بازي كرده. خوب كرده. حالا به رگ غيرت مردونگي يه عده بي غيرت نامرد بر خورده!!! كاري نداريم كه آيلار هم شانس دختر شايسته شدن رو به خاطر بازي توي فيلم پرنو از دست داده. حالا باز هم چرا؟ يا دختر شايسته شدن چه ربطي به فيلم پرنو داره باز هم خدا مي دونه. دنيا قروقاطيه, حسابي.
۳) كلي به خاطر اين بچه ها توي اين مدرسه ي روسيه متاثر شدم. طفلك ها نه سر پياز بودن نه ته پياز. يه سري شون رو چچني ها خرد و خمير كردن يه سري شون رو هم خود سرباز هاي روس!!!
۴) امروز فكر كردم غير از خودم كسي توي آزمايشگاه نيست. داشتم خوش و خرم سوت مي زدم. باب مارلي مي خوندم!!! “وي وي” من رو ديده (يا شنيده) مي گه: من خيلي وقت ها فكر مي كنم تو يه تين ايجري.
بله. مرسي. از اون موقع تا حالا دارم فكر مي كنم اين يعني چقدر جلف و سبكسري يا يعني چه خوب و گل منگلي!!!
۵) يه لينك به آهنگ هاي خانم دلكش.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار