در مورد یادداشت 85 به یه موضوع توجه نکرده بودین که :
اگر آدم یه چیزی رو فهمید آیا می تونه اون چیز رو برای بار دوم نفهمه؟ به عبارت دیگه اگر آدم فهمید که ملیت یعنی چی, اگر آدم فهمید که حقوق بشر یعنی چی, اگر آدم بی وطنی رو احساس کرد, اگر آدم پایمال شدن حقوق رو احساس کرد, اگر آدم درد رو احساس کرد, اگر آدم فهمید که توانایی ایجاد تغییر در زندگی افراد رو داره, اگر آدم فهمید که می تونه کمک کنه, اگر آدم فهمید که مسئولیت در برابر دانسته هاش و انتقال اونها به افراد داره, اگر آدم فهمید که انسانیت تعریفش عاشق بودنه, اگر آدم فهمید که زنده بودن بنا به هدفی معنا پیدا می کنه…. مگه می تونه این فهمیده ها رو به نفهمیده ها تبدیل کنه؟
به همین دلیل بود که اول متن از والدینم انتقاد کردم. از این که چرا در خانواده من رو با این مفاهیم آشنا کردند و من رو با احساس مسئولیت در برابر دیگران به جامعه فرستادند. زندگی من می تونست راحت تر باشه اگر این مفاهیم رو نفهمیده بودم. خیلی راحت تر.
دردناکه چون دیگه هیچ راهی برای رنج نکشیدن ندارم. اما خوشحالی ها و شادی های کنار اون رنج ها هم فوق العاده است.
به هر حال که اگر این مفاهیم روتا به حال درک و احساس نکردین جدی می گم اصلا دنبالش نرین. اما اگر نه که دنبال راه دررو نگردین. هیچ راهی برای نفهمیدن اونچه که فهمیدین وجود نداره.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار