امروز اينجا زلزله است!!! دو تا بزرگترين روساي اينجا, به علاوه ي راديو تلويزيون دارند ميان كه از “مركز نوآوري …” ديدار به عمل آورند. من و ژوليت و مارتين هم به عنوان بخشي از آزمايشگاه بايد اينجا باشيم و توضيحات لازمه رو ارائه كنيم!!!
صبح يك دونه پيرهن شوميز قرمز با يه شلوار سه ربع مشكي پوشيدم. اينجا كه اومدم ديدم واسه ي همگون سازي يكي يك ژاكت صورتي با آرم شركت هم دادن بهمون. به نظرخودم شده ام يه جور دكوراسيون ناطق آزمايشگاه.
بامزه يه چيزه. تمام محصولات جديد -كه هنوز به بازار نرفته اند- رو بايد به روسا نشون بديم, ولي راديو تلويزيون نبايد اونها رو ببينند. به نظرم روسا كه برن بيرون ما بايد عين فرفره شروع كنيم به پاكسازي.
بامزه تر از همه اين كه اصلا و ابدا نمي دونم در اين مركز نوآوري قراره چه كارهايي انجام بشه با اين كه يكي از افراد تيمش هستم (لااقل اسما).
——-
اين هفته فعلا روي دور شانس هستم خدا رو شكر.
دوشنبه بعدازظهر روز امتحان رانندگي ام رفتم كلاس فرانسه ثبت نام كنم. خانومه بهم گفت مي خواي تعيين سطح بشي؟ گفتم بله. (خودم مي خواستم برم از basic شروع كنم, مارتين بهم توصيه كرده بود كه حتما برم تعيين سطح). گفت بگذار از ممتحن بپرسم و برات يه موقعي وقت امتحان بگذارم. يه دقيقه بعد برگشت و گفت ممتحن مي گه همين حالا بياد امتحانش كنم. و….شرح امتحان بنده (ترجمه ي فارسي):

ممتحن- براي هر كدوم اين عكس ها يه جمله بگو.
كت بالو- بله؟
ممتحن- ببين, اين چيه؟
كت بالو-تته..پته…تتته..پوتوت…تلويزيونه.
ممتحن-اين آقاهه چكار مي كنه.
كت بالو-پاتاتات…پوتوت..تت…دوچرخه چيز مي كنه. يعني دوچرخه بازي مي كنه.
ممتحن-اين يكي چي؟
كت بالو-پت..پوت…تاتا..داره اين مي خوره. (لغت بستني رو يادم نمي اومد).
ممتحن-آخرين مرخصي ات رو چكار كردي.
كت بالو-پت….پات….تاتت…وات؟…سوت…پوت…چيز…اين…مي خواهيم بريم نياگارا!!!!
ممتحن-جمله ي من در چه زماني بود.
كت بالو-آهان…اوهون…زمان گذشته…بله…پات..تته…پتپته…رفتيم نياگارا جاتون خالي ..تته..پته…هتل رديسون…دو شب مونديم…قشنگ بود. سرد بود..تت..تات…چيز مي اومد…اين…باد مي اومد.
ممتحن-پنج تا جمله در مورد خودت بگو.
كت بالو- اسمم كت بالو است. سي سالمه. ازدواج كرده ام. سال ۲۰۰۲ اومدم كانادا. فرانسه رو خيلي دوست دارم.
ممتحن-براي چي مي خواي فرانسوي ياد بگيري؟
كت بالو-چيز…اين…من عاشق زبان فرانسه هستم!! (علاقه ي شخصي رو يادم نمي اومد كه چي مي شه).
ممتحن- اين اقاهه داره چي مي كنه؟
كت بالو- چيز..اين..لغتش يادم نيست. (بيچاره آقاهه داشت از خواب بيدار ميشد) فقط يادمه كه فعلش از كدوم دسته بود. خود فعل رو يادم نيست.
ممتحن-خوب اين فعلشه. حالا گذشته اش رو بساز.
كت بالو-آقاهه از خواب بيدار شد.
ممتحن- (شروع كرد يه چيزهايي تند تند گفتن كه توش توضيح مي داد من چه سطحي قبول شده ام).
كت بالو-چند تا سطح دارين حالا؟
ممتحن- سطح هاي ما تموم نمي شند (ياد پياز افتادم و لايه هاش!! و شرك) هر چي بري جلو باز هم داريم!!!
كت بالو-بله. مرسي خانوم (توي دلم:خپل بد اخلاق). دستتون درد نكنه. فعلا مرخص مي شم.

بعد در حالي كه فكر مي كردم بيخود اومدم امتحان دادم. احتمالا همون basic هستم رفتم از دختر توي پذيرش بپرسم كدوم سطح قبول شده ام. دختره گفت advanced 2 !!!!!
در زندگيم كمتر وقتي اينقدر متعجب شده بودم.!!!!
احتمالا زبان انگليسي رو در حد شكسپير بلدم در مقايسه با زبان فرانسه.