از باقی این راه که مانده به انتظار
من در هراسم

از دور گشتن خودم از زندگی و عشق
از باور پلید و پلشت زمان سرد
از باور خودم که چنین تلخم و نحیف
من در هراسم

از پیچ های تند و از راههای صعب
از لحظه های ناگه پرجوش و اضطراب
از روزهای خستگی و لحظه های مرگ
من در هراسم

از سردی دریغ و پریشانی بلوغ
از استحاله ی خود و از باور وداع
با لحظه های پاکی و ناب گذشته ها
من در هراسم

این رفت بی گریز به آن سرزمین دور
دور از خود و بعید ز هر راه و رهگذر
بی بازگشت و کور
من را به دست یخزده ی باوری شگفت
نادلپذیر و سخت و پر از درد و پرهراس
بی رحم و هم دژم سپرده است

جلاد گشته است
امروز او مرا
این باور گناه

بستم لب و به گوشه ی عزلت نشسته ام
من فکر می کنم, من فکر می کنم..
راه گریز نیست, از این همه هراس
از عرصه ی نبرد
باید تلاش کرد,
باید شهید گشت
در عرصه ی نبرد و تکاپوی فلسفه
باید که شاد مرد, باید که شاد زیست
در دست ناگزیر هراس و مخاصمه
باید که شاد مرد, باید که شاد زیست
در عرصه ی نبرد و پریشانی و هراس
—————————
ولله به خدمتتون عرض شود که بنده از امتحان رانندگی فردام هم سخت در هراسم!!!
فردا یا کت بالوی خوشحال و شادان آپدیت می کنه, یا کت بالوی بریان و گریان. اونوقت تا دو سه روز گریان و بریانه,بعد دوباره خندان و شادان می شه و کل جریان رو به طنز و شوخی برگزار می کنه.
امیدوارم همه ی افسران ممتحن امشب در آغوش همسرانشون یا پارتنرهاشون اوقات شادی رو بگذرونند. باور کنین یا نه, در نتیجه ی امتحان فردای من می تونه موثر باشه !!!

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار