دور و برم پر شده از خانواده هايي كه دارند بچه دار مي شند. تولد بچه ها از سه ماه پيش شروع شده و تا دو ماه ديگه ادامه داره.
اين هفته قراره بچه ي دوم آلن مهربان سختكوش به دنيا بياد.
بچه ي اول موقع عجيبي دنيا اومد. آلن وسط كلاس آموزشي “رانندگي دفاعي” بود كه از طرف شركت فرستاده بودنش. درست قبل از نهار تلفنش زنگ زد و گفتند كه خانومش داره وضع حمل مي كنه. اون هم كلاس رو نيمه كاره ول كرد و رفت. هنوز كه هنوزه مدرك اون كلاس رو نگرفته و همه كلي از ياد آوريش مي خنديم.
امروز ازش پرسيدم بچه ي دوم كي قراره دنيا بياد. گفت حوالي آخر هفته. بهش گفتم احتمالش زياده كه بچه دوشنبه به دنيا بياد. گفت چرا. گفتم اگه بچه هاي تو يه ارتباطي به كلاس ها و امتحان هاي رانندگي داشته باشند, از اونجايي كه قراره من روز دوشنبه يه امتحان رانندگي بدم, ممكنه بچه ي تو هم همون روز به دنيا بياد. در اين صورت براي بچه هاي بعدي ات وضع كاملا روشن خواهد بود. نزديك هاي زمان وضع حمل, هر كسي از دوست و آشنا كه امتحان رانندگي اي چيزي داشته باشه, تاريخ و زمان دقيق دنيا اومدن بچه بر حسب اون معلوم خواهد شد.

خدا به خير بگذرونه. من دوباره امتحان رانندگي دارم. مربي ام خوب بوده البته. به نظرم اگه دستپاچه نشم امتحان رو قبول شم!!! و اين يعني پس انداز روي پول بيمه ي ماشين, به علاوه ي اين كه از بقيه ي مزاياي گواهينامه ي يه درجه بالاتر برخوردار خواهم شد.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار

پيوست:
1) اميدوارم آلن اين بار اسم بچه رو يه چيزي بگذاره كه من يادم بمونه. اسم پسر اول “آنگ تايي” است به معني شادي. دو هفته طول كشيد تا اسم بچه رو ياد گرفتم و يادم موند. عجيبه. آلن خودش اسم چيني اش رو به يه اسم انگليسي عوض كرده. اسم خودش “هاي رون” است. حالا اسم بچه ها چيني خالص است. لابد اونها هم بعدا عوض مي كنند.

2) هنرمندي به نام شهرزاد. (لينك رو از امير افشار عزيز كش رفتم.)