پوكر زندگي
کت بالوی متفکر May 5th, 2004هر چي جلوتر مي رم مي بينم زندگي بيشتر شبيه يه بازي مي شه. شايد نه شبيه شطرنج. توي شطرنج معمولا نمي شه جرزني كرد. زندگي بيشتر شبيه پوكره. بايد حواست به دست بقيه باشه. بايد بدوني كي بلوف مي زنه. و بايد بدوني كه چه موقع وقت بلوف زدنه.
تقلب مي توني بكني… اما بايد حواست باشه كه اگه تقلب مي كني اينقدر ماهر و باهوش باشي كه لو نره. وگرنه همون قدر كه حواست جمع باشه و تمركز داشته باشي كافيه, بدون تقلب هم ممكنه ببري. روي هر دستي بايد اونقدر شرط ببندي كه ارزشش رو داره..
شانس مهمه. اما مهم تر از اون چگونگي استفاده از شانسه.. و اگه كسي رو داشته باشي كه دست بقيه رو برات بخونه كه ديگه عاليه.
زندگي به اندازه ي پوكر ريسكيه و به همون اندازه شيرينه. حتي وقتي مي شيني كه توي يه دست باخته تا آخر آخر ببازي و دار و ندارت رو بدي.
فقط بايد تمام سعي ات رو بكني كه قشنگ بازي اش كني…و بايد بدوني داري چكار مي كني.
زندگي فوق العاده زيباست و بسيار وسوسه برانگيز, حتي وقتي همه چيزت رو مي بازي…
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
پيوست شيطنت آميز: اگه بكني اش استريپ پوكر كه ديگه عالي عالي ميشه!!!! :-))
May 5th, 2004 at 2:39 pm
حالا يه حرفي
May 5th, 2004 at 3:30 pm
دوستي داشتم تو دوران دبيرستان كه ميگفت:
ز
May 5th, 2004 at 3:41 pm
من اين طوري بهش نگاه نمي كنم. زندگي با
زي هست. هر كسي يه جور از بازي كردن لذت مي بره . من فقط دوست دارم بازي كنم . نه كاري به دست
كسي دارم نه كاري به كار كسي كه به دست من كار داره دارم . تقلب هم زياد نمي كنم. نه واسه اين
كه اين جوري بهتره . واسه اين كه اين جوري بيشتر ازش لذت مي برم. خوش بگذره:)
May 5th, 2004 at 6:28 pm
zendegi yani doost dashtan …
May 5th, 2004 at 6:37 pm
البته!!!! اگه نباشه که
May 5th, 2004 at 6:57 pm
آى شيطو
May 5th, 2004 at 8:29 pm
منکه الده پوکر موکر بیلمیرم و کار خودمو
میکنم. این قسمت هست زندگی شخصیم. زندگی کاریم اما کاملا” فرق داره با زندگی شخصیم. با هیچ
کس رفیق نمیشم و همه چیز کاملا” پروفشنال. خیلی هم اهل سیاست اداری هستم و مراقب اما وقتی ک
May 5th, 2004 at 8:44 pm
شبيه بايزيه است
May 5th, 2004 at 8:52 pm
دوست عزيزسلام.
من گاهي او
قات مطالب وبلاگ شما را ميخونم الان كه اين مطلب را خوندم ديدم عجب در دنياي كثيفي داريم
زندگي ميكنيم كه بايد هميشه مواظب باشيم كه كسي كلاه سرمان نذارد. يا كي بايد سر يكي ديگه
كه از خودمان ضعيف تر و ناتوان تر است كلاه بذاريم. اگر كمي به دورو اطراف خود نگاه كنيم مي
May 6th, 2004 at 3:42 am
قبول كه زندگي بازيه….اما
من دوست دارم شبيه بازيه بچه ها ببينمش…پاك و بي دغدغه….پوكر خيلي بزرگونست……
May 6th, 2004 at 10:36 am
با شادي و آورا كاملا موافقم.
با گل آقا هم
همين بازي را ميكني؟
May 6th, 2004 at 11:44 am
سيلام بالو جان.. احوال. ميگم هنوز هم دوستمون داري و خوش بگذره و به
May 6th, 2004 at 12:13 pm
به نظرم خيلي درست بود ! اگه بقيه فكر مي كنند