خونه مون عین دیونه خونه است. اگه ممکنه یه کسی زنگ بزنه و بگه می خواد بیاد خونه مون که ما هم مجبور شیم عین برق و باد در سه سوت خونه رو جمع کنیم و بروبیم.
سر کارم هم اینقدر سرم شلوغه که دارم فکر می کنم فرار کنم و نرم سر کار.
تازه کارهای جانبی رو که دو سه تاشون خیلی هم مهم هستند رو به حساب نیاوردم. واه.. خل نشم شانس آوردم.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار