به يه نتيجه اي رسيدم. آدم ها به دو دسته تقسيم مي شن. با شعور و بي شعور. هر كسي فكر مي كنه به دسته ي اول تعلق داره.
من هم از اين قاعده مستثني نيستم. فكر مي كنم به دسته ي اول تعلق دارم. هر كسي هم كه مثل من فكر نكنه ممكنه از طرف من متهم به تعلق داشتن به دسته ي دوم بشه. البته بستگي داره.
حالا دليل امروزم براي اثبات تعلق خودم به دسته ي اول چي بود, بفرماييد:
يه آقاي مسن شكم گنده به نام استيو كه قد نصف من هم كار خودش رو بلد نيست – يعني به نظر خودم من كار اون رو بهتر از خودش بلدم-, اومده به ما آموزش بده كه چطوري با دستگاهشون كار كنيم. آمريكايي و اهل سن ديگو است. سر نهار -خدا پدر شركتشون رو بيامرزه هر روز ظهر به ما نهار مي دن- مارتين خره (ميگم خره بگين نه) ازش يه كلام پرسيد طرفدار بوش هستي يا نه. اون هم گفت مي تونه اين رو محرمانه نگه داره. (بر منكرش لعنت) اما بعدش ادامه داد كه از اونچه كه در مادريد اتفاق افتاده متنفره. (تا اينجا قبول, من هم متنفرم.) و بعد ادامه داد كه مي دونه كي اين كار رو انجام داده و بايد مسببين اين كار رو زد و كشت و اينها همه ش كارهاي تروريستي مي كنند و مردم بي گناه رو مي كشند و آمريكا نگرانه كه عراق و خاور ميانه خيلي قدرت پيدا كنه و … من هم ديگه ديدم نجابت بيشتر از اين نمي شه. حرفش رو قطع كردم و گفتم البته من هم از اونچه در مادريد اتفاق افتاده متنفرم و محكومش مي كنم اما بدترين كار غير انساني رو آمريكا در ژاپن انجام داد وقتي كه بمب اتمي رو ول كرد توي كله ي ملت. (من اصلا واصولا طرفدار امريكاي جنايتكار و چاكر آقاي كلينتون هستم. اما از اين بوش لعنتي اصلا دل خوشي ندارم. ولي نتونستم بشينم و يه طرفي قضاوت كردن هاي آقاهه رو تحمل كنم). استيو هم گفت كه آمريكا بايد اين كار رو مي كرد(!!!!) به اين دليل كه اگر اين كار رو نمي كرد تعداد زيادي ارتش آمريكا از بين مي رفتند و جنگ هم تموم نمي شد و تازه آمريكا قبلش اولتيماتوم داده بود و … من هم گفتم اينها رو ولش كن, در مورد ترس آمريكا از عراق و خلع سلاح كردن عراق, چرا اين كار رو زمان جنگش با ايران انجام نداد. استيو (اين ديگه از مارتين هم خرتره) هم گفت براي اين كه آمريكا اون موقع از ايران بيشتر مي ترسيد تا از عراق!!!! من هم گفتم ببين استيو جان, من خودم ايراني هستم. قبل از انقلاب ما اقتصاد خوبي داشتيم, بدكي هم نبوديم. خوش و خرم بوديم. پنجمين ارتش دنيا رو داشتيم و مردان جنگي خوب و تحصيل كرده اي هم داشتيم (گرچه كه بعضي هاشون چندان شعور درستي نداشتند), انقلاب كه شد و كاملا تحت نظر آمريكا و انگليس بود (چشم هاي استيو شش تا شد), دار و ندار ما رو خالي كردن توي خليج فارسي كه حالا مي خوان اسمش رو بكنند خليج عربي. مردان جنگي رو هم كشتند. بنابراين بيشترين امكانات دفاعي ما رو ازمون گرفتند. بعد هم هشت سال جنگ ايران و عراق كه تير خلاص رو توي مخمون خالي كرد. حالا هم كه وضعمون رو مي بيني. آمريكا كوچكترين دليلي نداره كه از ما بترسه. حتي يه دونه پروژه براي مثال در ايران به اتمام نمي رسه چون نه كسي دلش سوخته و نه مديريت درست و حسابي داريم. دولتمندانمون هم غيرتمند قربونشون برم فقط فكر جيب و قدرت خودشون هستند. واسه آمريكا و انگليس دستمال يزدي هم دستشون مي گيرند (انگليسي معادلش پيدا نكردم, مجبور شدم يه پاراگراف كامل جايگزينش كنم), بنابراين به من نگو آمريكا از ايران مي ترسه. دولتهاي خاور ميانه هم هيچي نيستند مگر وسيله ي دست آمريكا و انگليس و اروپا براي جنگشون با همديگه.
بعد هم ساكت شدم, چون همه ي حرف هام رو زده بودم. در همين وقت همكار ايراني م (معرف حضور دوستان تورنتويي هست), سر ميزمون سبز شد و شروع كرد با من حرف زدن, من هم مارتين خره و استيو خرتره و ژوليت رو ول كردم و اومدم توي آزمايشگاه.

آمريكايي و ايراني و هندي و بيافرايي نداره. بعضي ها راستي هستند و بعضي ها چپي. به استيو مي گم دين نبايد اصلا و ابدا در دولت و حكومت دخالت داده بشه. مي گه نه, دين در قانونگزاري لازمه. اگه مسلمون بود مسلما جزو القاعده شده بود تا حالا.

القاعده و راست گرا ها دقيقا همتاي بوش و طرفدارهاش هستند فقط اسمهاشون فرق داره. اگه القاعده ها و راست گرا ها آمريكايي متولد شده بودند مي شدن عاشق و واله ي بوش و اگه طرفداران بوش مسلمون زاده شده بودن مي شدن واله و شيفته ي بن لادن و ملاعمر و قماش راستي هاي هموطن خودمون. از نظر من جفتشون عين همديگه ان فقط در دوسوي كره ي خاكي. اين هم از عدل خداونده. هيچ ور زمين رو بي نصيب نگذاشته.

حالا يه نفر به دسته بندي دوم كت بالو اضافه شده. كت بالو خودش رو هنوز در دسته ي اول رده بندي مي كنه و استيورو به دسته ي دوم فرستاده. به نظر كت بالو قدم بزرگ بعدي در راه احياي حقوق بشر اينه كه بگذارند همه ي اين متعصبين اعم از مسلمان و مسيحي و يهودي و آمريكايي و فرانسوي و كونگويي هزار تا بمب بزنند توي سر و كله ي همديگه و همديگه رو زار و ناكار كنند.

خدايا ما رو از شر نمايندگانت در روي كره ي زمين در امان بدار. پروردگارا, كاسه ي داغ تر از آش واسه چي برامون مي فرستي آخه. خودت بس نيستي چپ و راست نماينده نازل مي كني. با خودت مي شه كنار اومد, با اينها هيچ جور نمي شه راه اومد.

برم بقيه ي آموزش رو با استيو شكم گنده ادامه بدم.
شكم گنده ها معمولا خيلي دوست داشتني هستند. من رو ياد بابا نوئل مهربون مي اندازند. اين يكي شون از اين وسط قصر در رفته.

دوستتون دارم, خوش بگذره‌, به اميد ديدار