1) داشتم توی شرکت برای خودم قهوه می ریختم, قیصر و اشفق که هر دو پاکستانی هستند هم اومدن و گرم صحبت شدیم در مورد ایران و پاکستان و ولیعهد انگلیس و پرویز مشرف. در همین موقع یه آقای دیگه هم اومد. قیصر شروع کرد با اون اقاهه حرف زدن و به من هم گفت که کتی این آقا انگلیسی است. به آقاهه هم گفت کتی ایرانی است. و بعد هم گزارش مختصر در مورد سفر پرنس چارلز به ایران و پشت بندش حرف های سیاسی. من هم به آقا انگلیسیه گفتم ما ایرانی ها همیشه فکر می کنیم سیاستمدار های انگلیسی هستند که همه ی تصمیم ها رو می گیرند. و بعد هم بهش گفتم یه فیلم کمدی معروف در ایران هست به نام “دایی جان ناپلئون” (به آقاهه گفتم Uncle Napoleon!!!!!) که توش تمام مدت می گه “کار کار انگلیساست”. نمی دونم آقاهه فهمید یا نه یا اصلا خوشش اومد یا نه. آخر سر هم بسیار مودبانه گفت که اسمش نیک است. خیلی خوشحاله که با من ملاقات کرده (مدت هاست جفتمون توی یه طبقه کار می کنیم و با هم ملاقات کرده ایم فقط هیچ وقت حرف نزدیم) و دوست داره که گاهی نهار رو با هم بخوریم. ولله این یکی رو معذورم. با این نیک عزیز نمی تونم در مورد چیزی به غیر از استعمار پیر انگلیس حرف بزنم. آخه انصاف بدین, من ناخودآگاه وقتی یه انگلیسی رو می بینم عرق وطن پرستی ام به جوش میاد و دلم می خواد انتقام استعمار رو از انگلیسیه بگیرم. می دونم منطقی نیست. اما تورو خدا بگین کدوم کار من منطقی است که این دومیش باشه. اصلا این یه حسه. نه منطق. و متاسفانه من راه حل جلوی منطق گرفتن رو بلدم. راه حل جلوی حس گرفتن رو ولی معذورم. تنها چاره اینه که هیچ وقت با این نیک بیچاره نرم نهار. گرچه که هر چی انگلیسی تا حالا دیده ام آدم های خیلی خیلی خوبی بوده اند. بر منکرش لعنت.
در ضمن هاله جون, روری شما استثناست. روری, روریه. حالا می تونه انگلیسی, فرانسوی, بورکینافاسویی, یا از هر ملیت عجیب یا غیر عجیب دیگه باشه. مامان یکی از دوستان من هم انگلیسی است و سی ساله که ایران زندگی می کنه. از همه ی زن های ایرانی که دیده ام ماه تره و فارسی رو بی لهجه و مثل زبون مادریش حرف می زنه و من خیلی دوستش دارم.

2) این مطلب رو خواستم محترمانه بنویسم, نشد. ببخشید. چند روز پیش ها من توی شرکت, دقیق تر بگم توی توالت شرکت به اسب شاه گفتم یابو!!!
یه خانومی اومده بود گلاب به روتون دستشویی. بنده هم داشتم روشویی میکردم که ایشون رو دیدم. طبق معمول همیشه هم شروع کردم به چاق سلامتی و احوالپرسی و پشت بندش هم فضولی.بهش گفتم ببینم شما co-op هستین؟ خانومه هم گفت نه, من توی بخش خرید های تکنولوژی (یا یه چیزی شبیه این, درست نفهمیدم) کار می کنم. چطور نمی دونستی؟ من 5 ساله که دارم توی این شرکت کار می کنم. همه من رو می شناسند. من هم بهش گفتم ولله خانوم من دیدم شما خیلی داشته باشین 22 یا 23 ساله, فکر کردم co-op هستین. (نگفتم مگه من برگه ی استخدامت رو امضا کردم که بدونم چند ساله اینجا کار می کنی). بعد خانومه رفت از در بیرون. بعد از 1 دقیقه در دستشویی رو باز کرد و کله اش رو کرد تو و به من گفت: just to let you know, I am a senior manager.
بنده هم لبخند زنان گفتم, oh, great. Have a good day.

واه, خدا به دور. ملت چه خل و چل اند. حالا خانوم من از کجا باید بدونم یه کسی که داره توی شرکت راه می ره پست و شغلش چیه. توی فضا که پخش نیست من نفس بکشمش. بعد هم چه فرقی می کنه من بدونم تو چی هستی یا چی نیستی. چه فرقی به حال تو می کنه.

3) شدیم عینهو بوکسورا. زدی مون, ناک اوتمون کردی دااش, پیش همه اهل و عیال, تموم رفقا, راحتت کونیم,هرکی اهل و نااهلش بوده رسوامون کردی. حالا معرفتتو شکر, مصبتو شکر, داوره تا ده که هیچی , تا پتلپورت شمرده, افتاده تیم هنوز. هی مییای یه دستی جلو میاری, مام فک می کونیم دس رفاقتیه, می گیریمش, تا یه تکون به این تن لاجون بدیم, یه ضربه ی کاری دیگه و دوباره..ناک..اوت.
دمت گرم داااش, ناک اوتتیم از دم. بیشتر از این خوار و ذلیلمون نکون. بذار اگه ناک اوت هم شدیم آبرومندونه این لامصب و تموم کونیم.
یا که اگه دس جلو میاری دیگه دس رفاقتی باشه. دوباره مشتش نکونی تو صورت کبود و زرد و زارمون, خورد و خاکشیرمون کونی.
تموم اینا رو گوفتیم, آخریتش ولی حریف اگه شوما باشی, دسات و تا آخر دنیا اگه مشت کونی تو چشمون, دهنمون یا توی شیکممون, منتش رو داریم. رو چشای بابا قوریمون هم می ذاریم و ماچش می کونیم اگه لایق بدونی. اگه دس شوما عقششه مشت زنی کونه دااش, هیچ جا بهتر از سر و صورت ما براش پیدا نمی شه. قربون مرامت, نکونه خدا نکرده تو سرو صورت هر کس و ناکسی بزنیش,حریف نباشه,یا که قدرش و ندونه. قدر اون مشتای مشتی و بدون, قربون اون دسا بشم.
تا حالا هر چی حریف معرکه بوده, ما مشت کردیم تو پک و پهلوش, ناسور و بیچاره اش کردیم, حالا نوبتی هم باشه, نوبت خودمونه.
بزن داااش, بزن که اوفتادتیم.بزن که خودمون زده تیم.

———————–
شوخیم گرفته نصفه شبی. انشالله همه شاد باشن.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار