اين لينك رو ببينين. از وبلاگ هاله كش رفتم.
جاي تاسف داره. چي داره به سرمون مياد؟
—————————————–
۱) ديروز و پريروز كلاس هاي آموزشي داشتيم. از نيوجرسي اومده بودن و بايد امشب برند. بهش مي گم امشب مي ري نيوجرسي؟ مي گه نه. بايد يه دوره ي آموزشي هم توي ونكوور برگزار كنيم. ميگم عاليه. چون ونكوور هم از اينجا گرمتره و هم از نيوجرسي. هواش بايد خيلي خوب باشه.
از پريروز تا حالا جدي جدي گير داده كه بيا تو هم با ما بريم ونكوور كه هواش خوبه!!!
مردم ديونه اند به خدا. راست راستي انتظار داره من همه ي كار و زندگيم رو ول كنم برم ونكوور فقط چون هواش بهتره. تازه به نظرم دلگير هم بشه.

۲) دو سه روز پيش ها يه دونه “موش” جلوي در آپارتمانمون ديديم. از اون موقع تا حالا مي ترسم بخوابم. آخه من سه تا كابوس خيلي بد دارم, يكي اش موشه, يكي سوسمار و يكي دير رسيدن به جايي. حالا هر شب مي ترسم اگه بخوابم كابوس موش ببينم.

۳) بهمن عزيز هم فيلم همسايه ي هندي ما رو گير آورده -نمي دونم از كجا- و گذاشته روي وبلاگش. ناوديپ هيچ وقت براي من نخونده بود. نمي دونستم خوندن و رقصيدن هم بلده.

۴) بسته از ايران رسيده. يه عالم خوراكي -بشتابيد به سمت خانه ي ما كه از دستتون مي ره- براي گل آقا, يه جفت خرس براي كت بالو, و يه شعر “من گنگ خوابديده و عالم تمام كر… من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش”.
هر كسي هر كدوم از اينها رو مي خواد كه بخوره و ببينه يه زنگ بزنه كه خونه باشيم و بدوه به سمت منزل ما.
دست فرستنده ها ي همه ي اينها درد نكنه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار