قرار بود از عاشقی دیگه ننویسم, موقع مستی اما معافم کن.
مست که هستم همه ی دنیا عشق هست و یه جفت چشم و بوسه و هماغوشی. تازه تو کی دیدی که من به عهد وفادار بمونم که این بار دومش باشه. قرار به همیشه موندن بود و رفتم. و… می دونی دیگه. نترس, کاری ندارم دیگه. اینها از اثرات مستی است.امشب که بگذره تموم می شه می ره پی کارش تا یه بار مستی دیگه. نترس جان من, تویی که اینها رو می خونی, نترس. نمیام دیگه. همین جا هستم. کاری به کارت ندارم. خوش باش…
—-
توی ماشین وقت خونه برگشتن, مست مست, در حال آهنگ گوش کردن و خوندنش, و کلی کارهای دیگه.., می بینم ساکته, بهش می گم به چی فکر می کنی؟ می گه بیسمارک!!!
ای بابا…

حداقلش اینه که به خاطر خلق خوب و خوش اخلاقی و یه جمله ی ساده ی خسته نباشید, از فروشگاه ایرانی یه مرغ اضافه و یه کباب اضافه گرفتم!!! خانومه کلی از اخلاق خوبم کیف کرده بود. آقاهه هم همین طور البته.

اینها باید توی چشم تو خالی می شد. از دستشون دادی. من هم ارزون فروختمشون با یه مرغ و یه کباب اضافه. و البته انرژی دادن به 4 نفر فروشنده آخر شب ویکند.
—-
گاهی فکر می کنم ما هر دو از یه قماش هستیم. مرده ی خریت و خل و چلی و مرده ی عاشقی.
و اگه همسری مثل گل آقا نداشتم که همیشه هر جوری که هستم براش بهترین باشم, و عاشق و مرده ی همه چیز من باشه اعم از دوران مستی و هوشیاری , کی مجال مستی و چشم و بوسه ها می موند.
می فهمی چی می گم؟ نگو نه. خوب می فهمی.
—-
بازهم این بار کسی من رو جدی نگیره مگه این که بدونه من چی می گم…شک دارم خیلی کسی بفهمه من چی می گم.شک نکنین که شماها هم نمی فهمین.
امشب همه چی فقط یه نگاهه و مستی و یه عالمه بوسه و هماغوشی و دریاچه و خاطرات …
مست که هستم فقط چشم هست و لبخند و بوسه و هماغوشی…

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار