در تایید حرف های قبلی ام بگم که به نظر من الان دوره ای است که روابط اجتماعی و روابط بین آدم ها فرق کرده و دید سنتی که در اغلب خانواده ها روی باکره بودن جسمی و روحی دختر دور می زنه برای این زمان به نظر من اشتباهه.
یکی از اصلی ترین ارکان موفقیت یه زندگی زناشویی و داشتن یه خانواده سالم اینه که زن و مرد اون خانواده نیازهای متقابل همدیگه رو بدونن و بتونن نیازهای متقابل همدیگه رو ارضا کنن. حالا ما با دید سنتی خانواده ها و جامعه میاییم و دختر رو بدون این که بدونه طرفش دقیقا چه نیاز هایی داره و راه ارضای نیازهای اون چی هست می فرستیمش به خانه بخت و انتظار هم داریم که در روابطش و در زندگیش خوشحال و موفق باشه و شوهرش رو هم حفظ کنه. به عبارت دیگه خانواده ها آموزش خانه داری برای دختر رو کاملا لازم می دونن و از همون بچگی بهش خانه داری و آشپزی و … رو یاد می دن اما روابط زناشویی رو خیر. با وجود این که در آشپزی و خانه داری کس دیگه هم می تونه به زن خانه کمک کنه اما در روابط زناشویی چنین چیزی ممکن نیست و اصلا ارکان خوشبختی مرد و زن خانه رو به هم می ریزه.
به هر حال که اونچه که معلومه اینه که باید آموزشهای جنسی حتما به دختر و پسر داده بشه. باید رفته رفته دیدگاه جامعه نسبت بهش تغییر کنه و باید رشد جنسی از کودکی تا پیری در آدمها وجود داشته باشه نه این که سرکوب بشه. چرا که یه قسمت از وجود آدم کج و کوله از آب در میاد همون طور که الان بین آدمها دیده می شه. البته من به هیچ عنوان از روانشناسی جامعه و خانواده و کودک و روانشناسی زناشویی اطلاعی ندارم اما فکر می کنم در خیلی جوامع و خانواده ها برخورد درستی با این مسئله خیلی مهم نمیشه.
به هر حال که کسانی حتی مثل من یا آناهیتا که هر دومون به هر صورت از خانواده هایی هستیم که در این مسائل بسیار راحت تر هستند, با مسئله سکس مشکل داشته ایم چه رسد به دختر خانم هایی از خانواده هایی سنتی تر. البته به عنوان حاشیه اضافه کنم که به نظرم دختری که میومد خونه من و کارهای خونه رو انجام می داد با مسئله سکس خیلی برخورد راحت تر و متفاوتی از من داشت. اینقدر هر دفعه که میومد درباره فیلم سکسی که شب قبل دیده بود و ابعاد مختلف اون صحبت می کرد که من آخرسر ذله شدم و بهش گفتم دیگه نیاد خونه امون!!!
دوستتون دارم,خوش بگذره,به امید دیدار