تفاوت دوره های مختلف زندگی بسیار جالبه.
در کودکی هر رویایی که ببینی مجازه. در نوجوانی چشمت رو می بندی که رویاهای غیر مجاز رو ببینی. بعد از نوجوانی می ترسی چشمت رو ببندی که نکنه رویاهای غیر مجاز ببینی.
——————-
از 12 سالگی تا 21 یا 22 سالگی سالی به دوازده ماه با خانواده در حال قهر و دعوا بودم. خوب دیگه, لوس بودم و تین ایجر. اصل موضوع این بود که با خودم مشکل داشتم و سر خانواده خالی می کردم. در بین تمام این قهر و دعواها, گاهی هم خوش اخلاق و خوب بودم. خیلی شب ها خواب می دیدم و صبح می رفتم توی آشپزخونه پیش مامانم که داشت صبحونه درست می کرد. خواب شب قبلم رو تعریف می کردم. و می پرسیدم “فری, حالا این خواب چه معنی ای می ده؟”. فرقی نداشت خواب چی دیده بودم. جواب همیشه یکی بود: “یعنی دلت شوهر می خواد!!”
حالا اگه الان دوباره بعضی وقت ها خواب ببینم, چه معنی ای می ده؟ ببینم نکنه یعنی هوس تجدید فراش کرده ام!!
——————-
اما نگرانی نداره. به نظرم فری راست می گفت. مدت زیادیه از وقتی ازدواج کردم که دیگه خواب ندیده ام. نه مجاز, نه غیر مجاز. اما خدا رو شکر, زندگی دو تا قسمت داره. واقعیت و رویا. باید بشه توی یکیش با خیال راحت زندگی کرد. اگه چشمت رو به واقعیت ها ببندی باید بتونی در رویا به راحتی زندگی کنی, نه این که از وحشت رویا, رویای غیر مجاز یا غیر ممکن, مجبور بشی چشمت رو که به واقعیت بستی به رویا باز کنی. اونوقت دیگه زندگی نمی شه کرد.
——————-
هیچی دیگه. الان سیل نامه و تلفن از کانادا و ایران سرازیر می شه که ایها الناس این دختره چش شده. حالم بسیار خوبه. خوشی زیادی زده زیر دلم. کانادا زندگی می کنم. شوهر خوب دارم که خیلی خیلی دوستم داره, کار خوب دارم, تکه نانی دارم, خرده هوشی, سر سوزن ذوقی…
کت بالو فقط دوباره لوس شده. فقط لوسه به خدا وگرنه دیشب قد خرس خوابیده. خواب هم ندیده. یاد یه چیزی افتاد این بالایی ها رو نوشت. زشته, نمی گم یاد چی افتاد.یاد ناراحتی های ابنای بشری هم افتاده در ضمن.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار