وقتی اینقدر کسی رو دوست دارم, از هر کار اشتباهی که می کنه, از هر کاستی ای که توش می بینم اینقدر غصه می خورم که می خوام بمیرم.
وقتی اینقدر کسی رو دوست دارم, حاضرم بمیرم, یا زنده بمونم یا به هر شکل و حالت دیگه در بیام فقط برای این که براش خاطره های قشنگ بسازم.
وقتی اینقدر کسی رو دوست دارم, حاضرم تمام خوشبختی هام رو بهش بدم و تمومشون کنم, هر چی دارم و ندارم رو و بعد ببینم که خوشبخت شده و دیگه هیچ خوشبختی بالاتر از اون نداشته باشم که توی زندگیم بخوام.

کاش می شد با مردن, با زنده موندن, با پرواز, با آواز, با کتک زدن, با ناز کردن, با رقص, با هر چی..هر چی که توی دنیا هست اونهایی که اینقدر دوستشون داری رو خوشبخت کنی. اونایی که اینقدر دوستشون داری رو به اونجایی برسونی که هیچ کاستی و نقصی نداره و بعد بشینی و با خیال راحت بپرستی اشون.

کاش می شد بدونم چطور می شه اونهایی که اینقدر دوست دارم رو خوشبخت کنم و بعد بشینم خوشبختی شون رو ببینم و کیف کنم. کاش می شد بدونم چطور می شه از گزند هر بدی و زشتی دورشون کنم. کاش می شد..کاش می شد..

من بلدم حرف بزنم و دعا کنم. معلوم نیست دردی رو دوا کنه یا نه. گاهی وقت ها هم بلدم یه جورایی بمیرم براشون. یا یه جورایی براشون اون شکلی که باید, زنده بمونم.

من یه عالمه عشق و خوشبختی دارم که قسمت کنم. هیچی هم درمقابلش نمی خوام به جز این که ببینم که خوشبخت شدین و متعالی تر از قبل.
.
.
واه… خودم حوصله ام سر رفت. بی خیال بابا.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار