برف سپيد, سپيد, سپيد
تولدم را ياد آورم مي شود
سپيد بودم,
برف بودم,
اكنون اما سياه, سياه, سياه
اگر سياهم اما
لااقل زغال بايدم بود
زغال سياه
آتشم زده است
آتش عشق
ميسوزم و ميگدازم و گرماي محبت مي دهم
به هر آنكه سرد است و تاريك است و منجمد
زغال سياه را چاره
سوزش است تا واپسين دم نابودي

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار